come with me...

1K 111 8
                                    

نشسته بودم رو کاناپه و زانوهامو رو شکمم جمع کرده بودم. تموم سعیمو میکردم فرید بحثو باز کنه تا موضوعی که یه هفته بود داشتم بررسی می‌کردمو بهش بگم.
فرید_باز که زانوی غم بغل کردی.
_فرییییید؟
فرید_هوم؟
_اینجوری نمیشه!
فرید_چرا نمیشه؟
_ما الآن زیر سایه اعدام زندگی میکنیم!
فرید_کی میفهمه آخه؟
_اگه حقوق خونده بودی میدونستی چقدر رو این موضوع حساسن! هر درسی که اسلام روش بود بحث لواط و مجازاتشو هم داشت!
فرید_خب، میگی چیکار کنیم؟
_بیا مهاجرت کنیم!
جا خورد و‌شوکه نگام کرد.
_اونجوری نگام نکن.
فرید_یعنی میگی کل آرامش و راحتی و زندگیمون و ثباتی که تازه به دست آوردیم رو اینجا ول کنیم، با ریسک بدبخت شدن و ورشکست شدن و بگا رفتن و از صفر شروع کردن، بریم یه قاره دیگه زندگی کنیم؟
_دقیقاً منظورم همین بود!
فرید_ مگه الکیه؟میدونی چقدر زمان میبره؟ چقدر پول لازمه؟
_بیا!
بردمش تو اتاق کارم،نشستم پشت میز و نقشه‌ها، نمودارها و پلن هایی که آماده کرده بودمو رو کردم.
_ببین،داین تموم دارایی های منو توعه، حساب بانکی، سهام،زمین، خونه و ماشین!من قیمت همشو تخمین زدم و حساب کردم که اگه بخوایم تو آمریکا و منحصراً آریزونا اقامت بگیریم چقدر لازم داریم!
فرید_چند وقته روش کار می کنی؟
_یه هفته! حالا گوش بده...
فرید_نه صبر کن!چرا آریزونا؟ چرا ال ای، لندن،دنیویورک،ذشیکاگو یا اینجور شهرها نه؟
_دلیل اول، من نمی‌خوام به کلانشهر مهاجرت کنم، می‌خوام یه‌جایی باشیم که بافت سنتی داشته باشه و دلیل دوم که مهم‌ترین دلیله، من از آریزونا خوشم میاد! برگردیم سر بحثمون؟
فرید_بگو!
_خب، برای اینکه سیتیزن امریکا حساب شیم راه های زیادی هست، من تصمیم گرفتم سهام یه شرکت کوچیکو پنجاه پنجاه بخریم! برای اینکار هم اقدام کردم، یه شرکت طراحی مجالس پیدا کردم!
فرید_یعنی میگی بریم عروسی راه بندازیم؟
_دو دیقه ساکت شو بزار توضیح بدم. دیزاین مجالس واسه اونا خیلی متفاوته، بعدشم فقط عروسی نیست، مجلس ختم، تولد، سمینارهای مختلفو هم پوشش میدیم!تازه تو که لازم نیست کاری کنی، میشینی دستور میدی، کلی کارمند داری، طراح، برگزار کننده و ال و بل!
بحث بعدی خونمونه،با توجه به اینکه حداقل دوسوم داراییمون میره پای شرکت،یه خونه متوسط میتونیم بخریم، یا یه خونه عالی رهن کنیم، بعداً تصمیم میگیریم البته نظر من رو خریدن خونست، نهایتا بعدا بهترشو می‌خریم، بحث سوم، ماشین، برای ماشین تقریبا پولمون ته میکشه، به یه ماشین خوب یا دوتا معمولی میتونیم فکر کنیم!
فرید_و اگه این کارا جواب نداد؟
_من یه بخش کمی از دارایی ایرانمون رو دست نخورده در نظر گرفتم که اگه خدایی نکرده ورشکست شدیم بگای سگ نریم!
فرید_واقعا فکر میکنی این کار لازمه؟
_آره،خیلی هم لازمه، در هر صورت بدون موافقت تو هیچ کاری انجام نمیشه ولی ازت می‌خوام خوب بهش فکر کنی، درصد موفقیتمون بیشتر از شکسته...
بلند شدم،ذیه قدم بهش نزدیک شدم و آروم بغلش کردم_فعلا خودتو اذیت نکن، هرچی بگی من حرفی روش نمیزنم.
دستشو پیچید دور کمرم و چیزی نگفت.
_فرید؟
فرید_هووووم؟
_بریم...
پرید وسط حرفم_بریم!
بلندم کرد از رو زمین، پاهامو دور کمرش حلقه کردم شروع کردم به بوسیدنش، تا برسیم رو تخت اوضاع همین بود آروم و با احتیاط گذاشتتم رو تخت.
_فریییید؟
فرید در حالی که تیشرتمو میکند گفت_هوووم؟
_دوستت دارم.
🌻نبات🌻

🌻نبات🌻

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
ObiymyWhere stories live. Discover now