kangaroo island

378 45 31
                                        

از ماشین پیاده شدم و با چشای قلبی به ویلای ساحلی که قرار بود سه روز آینده رو توش بگذرونیم زل زدم.
کوین-اینجا معرکس!
سوزی-من میخوام برم ساحل،همین الآن!
چمدونشو ول کرد و دوید سمت ساحل.بدون برگشتن داد زد-بچه‌ها شما نمیاین؟
بچه‌ها بدون اجازه و از خدا خواسته دویدن دنبال سوزان.
-ژوان ندوووو.کجا میرین؟
اومدم دنبالشون برم که فرید نذاشت-بیخیال بزار خوش بگذرونن.ما باید چمدونا رو ببریم داخل.
-ولی...
آدام-حق با فریدِ سوزان حواسش به بچه‌ها هست بیا بریم.
کریر سوانو بلند کردم و گفتم-اوکی.
من سوانو بردم داخل چون شدیداً کثیف بود و نمیشد وقت تلف کنم‌.سریع پوشکشو عوض کردم و براش شیر درست کردم.فرید هم چندباری رفت تا تموم چمدونا رو بیاره داخل و تو اتاقمون بزاره.
کوین-برای خوابیدن بچه‌ها چیکار میکنیم؟چهارتا بچه داریم و یه اتاق!
اما-میتونن پیش هم بمونن.از خداشونم هست کنار هم بخوابن.
آدام-آره به نظرم مشکلی نداشته باشن.تختشونم خیلی بزرگه جا میشن.
فرید-پس من میرم چمدون پسرا رو باز کنم.چمدون سید و وندی هم تو اتاقه؟
آدام-آره منم باهات میام...
فرید-لازم نیس خودم انجامش میدم.اگه مشکلی ندارین؟
اما-دستت درد نکنه.
و رفت تو اتاق مشترکش با سوزی و درو بست.
آدام-حالا که خودت میخوای مشکلی نیس.
با رفتن فرید آدام ازم پرسید-این بچه خوابید؟
-آره معمولا بعد شیر خوردن میخوابه.
آدام-و تمیزه؟
-اوهوم.چرا میپرسی؟
کریر رو از جلوم برداشت و گفت-من حواسم بهش هست تو برو پیش فرید.
-لازم نیس سوان اذیت نمیکنه...
آدام-میدونم فک کردی اگه اذیت میکرد نگهش میداشتم؟حالا برو!
-اوکی حالا که اصرار میکنی!اگه اذیت کرد؟!!!
آدام-میام صدات میکنم!تا ناهار استراحت کنین.
-خوبه.مرسی.
رفتم دنبال فرید که تازه رفته بود تو اتاق خودمون.نشسته بود وسط چمدون منو خودش و یکی یکی لباسا رو در میاورد.اگه به من بود میزاشتم همونجا بمونن آخه ارزششو داره لباسارو در بیاریم وقتی سه روز دیگه قراره باز جمعشون کنیم واسه رفتن روی کشتی؟
فرید-میدونم داری به چی فک میکنی که چشات اونطوری ریز شده.
-به چی؟
فرید-به اینکه چقد پشیمونی این سفر رو دونفری نیومدیم؟
خندیدم-نخیر!به این فکر میکردم تو چقدر بیکاری که داری چمدونا رو باز میکنی!
دستاشو گذاشت رو زمین و پوکر نگام کرد.
-اوکی حالا اون قیافه رو به خودت نگیر از دستت عصبانیم.چطور تونستی تو هواپیما انقد بهم بی‌توجهی کنی؟
فرید-تو از دست من عصبانی هستی؟از من؟تو این سفرو کوفتم کردی!
-این سفر از اولش برای من بود یا نه؟
فرید-
-نه دیگه جوابمو بده!
فرید-بود😒.
-خب؟حالا تو داری سفرمو کوفتم میکنی!فقط که نباید به تو خوش بگذره!منو پسرا مهم نیستیم؟اونا الآن دارن خوش میگذرونن و من دارم سرت داد میزنم!
فرید-خوبه بقیه فارسی بلد نیستن‌.
-الآن این مشکلته؟میخوای اینگلیسی فحشت بدم؟
فرید-چرا جوش میاری؟من معذرت میخوام حق باتوعه.
-فقط یبار دیگه بداخلاقی کن تا...
فرید-تهدید لازم نیس قول میدم.
-هوووف.خیالم راحت شد.حالا اون لباسا رو ول کن بیا بغلم.تا ظهر وقت داریم.
فرید-پسرا؟
-پیش سوزانن.
فرید-سوان؟
-سپردمش به آدام.
فرید-که اینطور!سفر گروهی اونقدام بد نیستا!!!!
خندیدم و گفتم-حالا کجاشو دیدی؟
همه چیو ول کرد و اومد رو تخت کنارم نشست.
فرید-گفتی تا ظهر؟
-اوهوم.چرا میپرسی؟
فرید-میخواستم ببینم میتونیم یکم استراحتم کنیم یا نه؟
-انقدی که تو لفتش میدی فک نکنم به جایی برسیم امروز!معطل چی هستی؟
فرید هلم داد روی تخت و گفت-خودت خواستی!و بعد نشست رو شکمم.با لبخند دستامو دور گردنش حلقه کردم و کشیدمش پایین-معلومه که خودم میخوام‌...
و این آخرین جمله‌ای بود که بینمون رد و بدل شد.خیلی زود لبامون تو هم قفل شد و دستای فرید زیر تیشرتم لغزید روی بدنم‌.تی شرتمو درآوردم و خودمو یکم بالا کشیدم که موقعیت بهتری داشته و باشم و فضای لازمو به فرید بدم که شلوارکمو دربیاره.
شلوارکمو درآورد و آروم اززانو تا رونمو خیس بوسید و فکر نکنم بیخیال اینکار میشد اگه دوباره به سمت خودم نمیکشیدمش تا تیشرتشو دربیارم....
فرید-با بلوجاب چطوری؟
لبخند زدم و مردد پرسیدم-وقت داریم؟
فرید-نگران وقت نباش یکاریش میکنم.
و بدون نفس گرفتن شروع کرد.انقد تو این کار لعنتی خوب بود که بلافاصله دستو پام و حتی گردنم شل شد و یه نفس عمیق کشیدم.مونده بودم چطور بدون عُق زدن اینکارو انجام میده.خیلی زود عقب کشیدم و به زحمت گفتم-بسه دیگه دارم میام.
فرید-اوکی.
-کاندوم؟
فرید-اینجاس...
کاندومو از دستش کش رفتم و گفتم-خودم انجام میدم.
با دندون بازش کردم و با دقت کشیدمش رو آلت فرید و با لذت گفتم-چقد این رنگش قشنگه😌.
فرید-خوشبو هم هست!
سرمو بردم نزدیک و بو کردم.
-ولی بو نمیده😶😐.
فرید زد زیرخنده-خودم میدونم.😂.
-فرید یکاری میکنم عوض خنده گریه کنی...پسره لوس بیمزه.
خوابوندمش رو تخت و نشستم رو شکمش.
فرید-غلط کردمو برا همین وقتا گذاشتن دیگه.ببخشید غلط کردم.
-نچ.بعداً حسابتو میرسم ولی الآن،من میخوام تاپ باشم.
پوکر نگام کرد و مظلومانه گفت-باشه.
-قیافتو چپ نکن منظورم اون تاپی نبود که توعه ترخر تو فکرته.میخوام کنترل سکس دستم باشه.اینطوری...
آروم آلتشو وارد خودم کردم و شروع کردم به تکون دادم خودم.
فرید-اگه قراره این تاپ بودنت باشه همیشه تاپ باش!مهمون من..!
چپ چپ نگاش کردم و یکی از دستماو گذاشتم رو دهنش-حرف نزن دیگه حسمو میپرونی😒.
فک نکنم دیگه میخواستم میتونست حرف بزنه چون جفتمون حسابی رفتیم تو حس تا جایی که من حس کردم دارم میام و واقعاً زود بود!مطمعن بودم فرید هنوز نصف راهو هم طی نکرده و اگه الآن میومدم کامم میپاشید رو شکمش و اونم نمیزاشت ادامه بدم پس تو یه حرکت حماسی کشیدم بیرون و پشت بهش دراز کشیدم.
-من خسته شدم تو ادامه بده.
فرید-خوبی؟
-اوهوم،بجنب!
پای آزادمو بردم بالا و ادامه دادیم.یکم سخت بود چون فرید حداقل پنج دقیقه بعد از من اومد و این پنج دقیقه رو مجبور بودم وانمود کنم دارم لذت میبرم و نمیبردم!ولی ارزششو داشت چون از آخرین سکس کاملمون کمه کم ده روز میگذشت و جفتمون بهش نیاز داشتیم.وقتی تموم شد جفتمون خسته و کوفته کنار هم دراز کشیدیم و فرید پرسید-تو کی اومدی؟
-یکم قبل تو.
فرید-ولی من متوجه نشدم.
یکم از کاممو مالیدم رو صورتش و گفتم-پس این چیه؟
گیج سر تکون داد و چیزی نگفت.بعد یه سکوت چند دقیقه‌ای که حسابی حالمون جا اومد فرید آروم گفت-چقد خوب بود.
-اوهوم.خیلی.
فرید-میگم کبی؟
-جونم؟
فرید-پاشو دوش بگیریم الآناس بیان واسه ناهار صدامون کنن.صدای بچه‌هام میاد حتماً از ساحل برگشتن.
-باشه بریم.
کمکم کرد بلند شم و باهم رفتیم تو سرویس اتاق.فرید آبو تنظیم کرد و پرسید-اکه نیاز داری یکم ریلکس کنی وانو پر کنم؟
-نه همین دوش خوبه نگران سوانم زودتر بریم تا آدام بچمو نکشته.
خندید-اولین بارش نیس که بچه نگه میداره.
-اتفاقا اولین باره!وقتی سرپرستی سیدنی رو قبول کردن سه چهار سالش بوده.
فرید-اما که هست.
-آره خب.ولی زودتر بریم بهتره.
فرید لیف رو کفی کرد و از نوک پا تا گردنمو حسابی شست و آب کشید.حتی نزاشت به موهام دست بزنم و اونارو هم خودش شست و حوله تنم کرد و از حموم پرتم کرد بیرون.
فرید-منم زود میام تو لباس بپوش منتظرم بمون.موهاتو هم خشک کن.
-گرمه خشک میشه خودش.
فرید-کبی؟
-اوکی!
نگام به چمدون های نیمه باز قفل موند.ای کاش میزاشتم فرید کارشو کامل کنه بعد میرفتم منت کشی.به زحمت از تو لباسام یه شلوارک و تیشرت درآوردم ولی باکسرها رو پیدا نمیکردم.وقتی فرید از حموم اومد من هنوز دنبال باکسر میگشتم.
فرید-تو که هنوز لختی!
-باکسر پیدا نمیکنم!
فرید هم نشست کنارم و شروع کرد به گشتن تو چمدونم.نگام به قطره‌های آبی بود که از رو تنش لیز میخوردن بود که با صداش به خودم اومدم.
فرید-نداری😐.عجیبه کلی تنقلات و خوراکی تو چمدونته و باکسر یادت رفته!
-اوکی،خب،چیزه...
فرید-بیا من زیاد دارم واسه منو بپوش.
-باشه.
فرید خیلی راحت یدونه باکسر تاشده و مرتب بهم داد و باعث شد تو دلم سر خودم غر بزنم که انقد حواس پرتم‌.باورم نمیشد یادم بود با خودم پفک و شکلات و پاستیل بیارم و باکسر یادم رفته.سر بلند کردم دیدم فرید کامل لباس پوشیده و من هنوز لخت نشستم سر خودم غر میزنم!
فرید-نمیخوای بلندشی؟حالت خوب نیست؟نکنه سرت گیج رفت؟داروهاتو خوردی؟
رسماً قالب تهی کردم!داروهامو نیاوردم با خودم😶.
فرید-چرا زرد شدی؟کبی خوبی؟نباید بهت فشار میاوردم بپوش بریم بیمارستان...
-نه خوبم.چیزی نیست.فقط،فرید لطفاً عصبانی نشو.من،چیزه،داروهامو جا گذاشتم😓.
یه لحظه پوکر نگام کرد و بعد زد زیرخنده.
-چیشده؟
فرید-میدونستم یادت میره خودم داروهاتو آوردم.تو کیف لوازم بهداشتیه.
-کیف لوازم بهداشتیم داریم؟
فرید-اونجاس کاندوم‌ و مسواک و خمیردندون و ریش‌تراش و ژل و لب و افتر شیو و....
-خب بسه فهمیدم!دستت درد نکنه.
فرید-کبی تکون بده به خودت و لباس بپوش حتماً که نباید بیان سراغمون!بجنب پسر.
حق با فرید بود سریع بلند شدم و لباس پوشیدم.از زیر سشوآر دررفتم و با موهای خیس خودمو پرت کردم بیرون‌.
-سلام به همگی!
سوزان-چه عجب شمارو هم دیدیم!
-تیکه ننداز سوزی.خسته بودم خب...
فرید هم اومد و عصبی بهم گفت-موهاتو خشک نکردی.
بی اهمیت کفتم-خودش خشک میشه.
سر تکون داد و گفت-بقیه کجان؟
آدام-اما و کوین دارن میز رو آماده میکنن واسه ناهار بچه‌ها تو اتاقن و بازی میکنن منو سوزی هم مواظب این فسقلی هستیم.
فرید-من میرم کمک اما و کو.
و رفت.به محض تنها شدنمون آدام ذوق زده پرسید-چطور بود؟
سوانو از بغلش گرفتم و گفتم-چی چطور بود؟
آدام و سوزی همزمان گفتن-سکس!
نیشخندی زدم و پرسیدم-از کجا مطمعنید سکس داشتیم؟
سوزی-یه عالمه نشونه هست.اولیش اینکه تو یکم کج نشستی و ما میدونیم این عمل ناخودآگاهه بعد سکسته!احتمالا اوایل درد داشتی و حالا تبدیل به عادت شده.
آدام-به علاوه صدای فرید داغون بود احتمالا بهت بلوجاب داده!
سوزی-و این که دوش گرفتین هم این حدسو تقویت میکنه.بسه یا بازم بگیم؟
-باشه مادام مارپل و شرلوک هلمز!ما سکس داشتیم خیلی هم خوب بود.
سوزی-میدونستم!
آدام-الآن تو و فرید خوبین باهم؟
-بعععله!
فرید-کبیییییی؟میری دنبال بچه‌ها؟ناهار حاضره‌.

....







سلام به همه‌ی عزیزای دلم.
با یه تاخیر طولانی درخدمتتونم نت این چندروز خیلی ضعیف و داغون بود و واتپدم به هیچ عنوان باز نمیشد💔
ولی امروز بالاخره باز شد و حالام که با یه پارت اسمات‌دار اینجام😈
دوستتون دارم
🏳️‍🌈پریا🏳️‍🌈

ObiymyWhere stories live. Discover now