یه گاز بزرگ به ساندویچم زدم و با لذت به آسمون نارنجی روبروم نگاه کردم.آخرینباری که این همه وقت تنها بودمو یادم نمیومد.با دست آزادم دنبال گوشیم گشتم یه زنگی به فرید بزنم و اهمیتی به چرب بودن دستم ندادم.بالاخره گوشیمو پیدا کردم و بعد باز کردن صفحهاش سکته کردم.بیست و سه تا میسکال از فرید داشتم.حتی نتونستم محتویات دهنمو بجوم و همونطوری قورتش دادم.من کی گوشیمو میوت کردم خودم نفهمیدم؟با روشن شدن صفحه گوشی از ترس و شوک گوشی از دستم افتاد زیزپام با بدبختی درش آوردم و قبل قطع شدن جواب دادم.
-الو؟فرید به خدا میتونم برات توضیح بدم!
چندتا نفس عمیق کشید و پرسید-حالت خوبه؟اتفاق بدی که نیفتاده؟
-نه من رفته بودم خرید و یکوچولو زمان از دستم رفت و...
فرید-کبریا!فقط همین الآن بیا خونه...
-باشه عزیزم من تو راهم...
با صدای بوق فهمیدم با خودم حرف میزدم.سریع استارت زدم برم ببینم چه خاکی تو سرم بریزم.وقتی رسیدم خونه شب شده بود.خریدا رو برداشتم و کشون کشون خودمو به در رسوندم.پسرا منتظرم بودنو درو بدام باز کردن.به محض وارد شدن قبل هرچیزی پرسیدم-فرید خیلی عصبانیه؟
شوان-خیلی زیاد!من جات بودم ازین ایالت فرار میکردم.شایدم کلا بیخیال امریکا میشدم فکر کنم قطب جنوب جای مناسبی برات باشه!
-تو چرا ناراحتی؟
شوان-بدون من رفتی خرید!پس حقته:)
-بدجنس نباش.بیاین اینا بیشترشون واسه شما دوتاس هرچی میخواین بردارین.فرید کجاس؟
ژوان-تو اتاق مطالعهاش.ولی خیلی عصبانیه نرو پیشش!
-نمیشه باید برم یکم حرف بزنیم!
ژوان-منم بیام؟
-نه عزیزم تو ببین چی خریدم برات تا بیام باشه؟
در اتاق مطالعه رو باز کردم.فرید پشت به میز و رو به در نشسته بود رو صندلیش.اخمای درهمشو که دیدم اومدم برم بیرون که فرید خیلی آروم ولی عصبی گفت-جرعتشو داری فرار کنی؟
یه نفس عمیق کشیدم و رفتم داخل.
-فریدجان عزیزم من خیلی خیلی متاسفم!
فرید-میدونی وقتی اومدم خونه و دیدم نیستی چه حس بدی داشتم؟و میدونی وقتی باهات تماس گرفتم و جواب ندادی چه فکرایی اومد تو سرم؟با همه دوستات تماس گرفتم!مامانت زنگ زد و من مجبور شدم به دروغ بهش بگم حمومی!کم مونده بود راه بیفتم تو بیمارستانها دنبالت بگردم!همه کاری که باید میکردی این بود که بهم زنگ بزنی تا من از نگرانی نمیرم!!!
زیر لب خدا نکنهای گفتم و سعی کردم براش توضیح بدم.
-فرید...من برای یه مدت طولانی هیچوقت تنها نبودم.یا تو بودی یا پسرا یا اگه نمیتونستی باشی زنگ میزدی دوستام بیان و من آخرینباری که تنها بودمو یادم نمیومد.فقط یکم هیجانزده بودم همین!البته که سهلانگاری کردم و تقصیر من بوده...متاسفم!
فرید-کبریا کی میخوای بفهمی تو تنها آدم این زندگی نیستی و زندگی دور محور تو نمیچرخه!که باید یکمم به فکر ماها باشی!
-منکه معذرت خواستم!چرا داری اذیتم میکنی؟
فرید-ببخشید و متاسفم حسای بدمو تسکین نمیده!
کلامو برداشتم و جلو پاش زانو زدم سرمو گذاشتم رو پاهاش.
-فرید...خودت میدونی ناراحت باشی ازم چقد حالم بد میشه...ناراحت نباش!هرکاری بخوای میکنم تو فقط انقد خودتو اذیت نکن.
دست کشید رو سرم-آخه قربونت برم...از دستت ناراحتم به خاطر خودت نه من!
آروم گفتم-نفهمیدم چی گفتی خودت فهمیدی؟
گوشمو پیچوند-پررو نشو دیگه!
-آخ!
سریع ول کرد-چیشد دردت گرفت؟منکه فشار ندادم!
-نه توروخدا فشارم میدادی!
یکوچولو ساکت نگام کرد.
-آشتی؟
فرید-من کی باهات قهر بودم؟
شونه بالا انداختم-الآن؟
فرید-قهر نیستم.
-خوبه!میدونی موزیشن الآنمون جون میده واسه چی؟
فرید-هرچی تو ذهنمه بگم میشم منحرف بدبخت؟
بلند خندیدم-نه خودمم همون تو ذهنمه!
فرید-این پسرای ورپریدهات الآنه که بیان سراغمون!
با دقت یه نگاهی به دور و بر کردمو گفتم-بیا برگردیم پشتت به در باشه منم دیده نمیشم!
فرید-عوض جیمزباند بازی بهتر نیست درو قفل کنیم؟
بلند شدم و گفتم-الآن قفل میکنم تو فقط دیگه بداخلاق نباش!قلبم اومد تو دهنم.
فرید-خودت چرا اون روی سگمو میاری بالا که بعدش غر بزنی؟هوم؟
دیدم جواب بدم دوباره دعوامون میشه...دوباره نشستم جلوش...لبامو با زبونم خیس کردمو گفتم-یکاری میکنم تا یه ربع دیگه یادت بره از اول واسه چی عصبانی بودی:)))
فرید-ببینیمو تعریف کنیم!
شلوارشو کشیدم پایینو گفتم-بدم بود باید تعریف کنی..!
فرید-بگو قصد جونمو کردی!کبی جون مامانت الآن وقت مناسبی برای انتقام گرفتن نیس!
-عه تو چقد منفی درموردم فکر میکنی انتقام چیه؟فقط یکم آمادت میکنم برای سکس همین!
فرید-سکسم تو راهه؟
-پس چی؟تو رو ارضات کنم خودم چی؟من ازت واجبترم حتی!تو هم خیلی خودتو نگه ندار زود بیا میبینی که منِ بدبخت زودانزالی گرفتم!
فرید-دکتر گفت درست میشه...
-کو تا بشه؟
یه نگاهی به دیکش انداختم که گفت-البته از اولشم خیلی خوب نبودی...
-این حرفت ارزش انتقام گرفتن داره.یه کلمه دیگه در وصف دیک قشنگم شعر بگو تا بزنم از وسط نصفت کنم:)
فرید-من ساکتم تو ادامه بده!
نوک زبونمو آروم رو دیکش کشیدم و بعد شروع کردم،یه دقیقه بعد نصف دیکش تو دهنم بود و به خودم بابت حرفهای بودنم تبریک میگفتم!البته وقتی کارم تموم شد فهمیدم فرید همچین راضی نبود چون قرمز شده بود!
-چیشد؟
فرید-دیگه هیچ وقت اینکارو با دیک بیچارم نکن!
-واه!خیلیم خوب بود!!!
فرید-میدونی چقد دندون زدی؟
-حالا پیش میاد بی دندون که نمیشه!
فرید-کامان کبی دفعه بعدی دنددن که زدم میفهمی یه من ماست چقد کره داره!
-عوض این حرفا بیا ادامه بدیم وقت نداریم!
فرید-موندم چه فعل و انفعالاتی تو مغزمون رخ داد که اینجا اومدیم اینکارو بکنیم؟نه کاندوم داریم نه لب!
-بیخیال زیادم مهم نیس بعدش میرم دوش میگیرم بهونه نیار!
فرید-ازین به بعد دعوامون شد عوض اینجا بریم اتاق خودمون!
-مگه قراره باز دعوا کنیم؟من جونشو ندارم!
فرید-حالا الآن که نه...الآن فقط تمرکزم رو توعه!
-درواقع تمرکزت رو یه جایی اون پایین پاییناس که خود من!
فرید-فرقی نمیکنه اونم عضو بدن توعه دیگه!
-هوم...آره!بیا انجامش بدیم:)))
فرید-اوکی!لب نداریم پس خیلی آروم پیش میریم!
-انقد سفسطه نکن یکم تف میخوای بزنی هی حرف میزنه!بجنب پسر خوب!
فرید-خودت خواستی!
-بله که خودم خواستم....آییییییی.....وحشی آمازونی از من بکش بیرون پارم کردی!
فرید-نچ!
-کوفت نچ!آی آی آی!
فرید-صبر کن عادت میکنی:)
-میخوام نکنم!اصن من پشیمون شدم بیا بریم اتاق خودمون...آیی فرید دهنت!
فرید-خیلی حرف میزنی!انقد غر نزن.
-اگه بزنم چه غلطی میتونی بکنی؟
دستشو گذاشت رو دهنم و یکم بیشتر آلتشو برد داخل.چشام گرد شد و فرید خندید-اینکارو مثلا!
سرمو از زیر دستش کشیدم بیرون...
-خیلی دیوثی!
قهقهه زد-حقت بود عزیزم....
یکم خودمو جابجا کردم...
-حداقل منو ببوس...
خم شد روم و اروم لبامو بوسید.این احتمالا جز بدترین و بهترین سکسهای عمرم باقی میمونه:)
کارمون که تموم شد خسته رو زمین کنار هم افتادیم.
-آیی...انقد خستم که میخوام تا ابد بخوابم😭...
فرید-نمیشه باید بری حموم.
خودمو کشیدم سمتشو سرمو گذاشتم رو بازوش-نمیشه یکم اینجا بمونیم؟لطفا!
دست کشید رو صورتم-بمونیم...
-آخه مجبور بودیم فردا قرار بزاریم؟
فرید-آره!
-خب مجبور بودی شب قبلش اینجوری منو پاره کنی؟
فرید-البته که آره!خودت خواستی یادت رفت؟
-جلاد!
فرید سرمو بوسید-هنوز اون روی جلاد منو ندیدی:)
با صدای قاروقور شکمم متعجب گفت-گشنته؟
-اوهوم.دارم تلف میشم از گشنگی!
فرید-آخه چرا؟این همه وقت تنها بیرون یعنی خیچی نخوردی؟
-یه هات داگ ازین ماشینای خیابونی خریدم ولی میسکالهاتو که دیدم وقت نشد بخورم.
فرید-عجب!بسه هرچی استراحت کردی پاشو بپوش برو دوش بگیر.تا بیای شام سفارش میدم.
-باشه...
فرید اول بلند شد و بعد دست منو گرفت و بلندم کرد.آروم لباسامو پوشیدم و قبل اینکه توسط بچهها متوقف شم رفتم حموم.به سختی خودمو تمیز کردم تا زودتر برم شام بخورم!البته زیادی عجله کردم و وقتی رفتم پیش بقیه پیک هنوز غذاهارو نیاورده بود.
-غذا کجاس؟
فرید-نرسیده هنوز...چه زود اومدی!
-گشنمه...
شوان-بابا اینا خیلی قشنگ بودن همه رو من برداشتم
-ژوان؟
ژوان-هیچی به من نداد🥺...
-شوان!نصف لباسا واسه ژوان بودن!
سوان-ولی من همشو دوست داشتم!
-باشه!ژوان،پس فردا منو تو دوتایی باهم میریم خرید هرچی دلت میخواد بخریم.
شوان-چیییی؟دروغ نگو!
-میدونی که من دروغ نمیگم!
شوان-این بدجنسیه!
-بدجنسی اینه که تو سهم داداشتو بهش نمیدی پسر قشنگم:)
شوان-خیله خب!به شرطی که منم ببری!
-باشه...به شرطی که تو هم بزاری ژوان خودش انتخاب کنه کدومارو میخواد!
شوان-تو چرا عین نامادری سیندرلا شدی؟
-توکه دراماکویین هارو دوست داشتی!:)
شوان-وقتی که خودم باشم!
فرید-با بابات بحث نکن شوان!کبی غذا رو آوردن.
-آخ که خیلی گشنمه...بعد غذا لباسا رو تقسیم میکنیم.فرید چندتا وسیله هم واسه خودمون گرفتم!
شوان-منظورت کاندوم و کرمه؟
شوک نگاش کردم.حداقل خوب بود که فکر کرد لب همون کرمِ!
فرید-حالا بعدا نگاه میکنم بیاین کبی گشنشه...با هم دور میز نشستیم.فرید لازانیا سفارش داده بود...
-هووووم به به عجب غذایی:)
فرید-بخور نوش جونت.
یه تیکه بزرگ گذاشتم دهنم و با آرامش جویدم.
فرید-فردا باید توان و سوانو هم ببریم؟
-سوانو میبریم ولی توان نه!
فرید-یا هردو یا هیچکدوم!
-سوان میتونه ازونجا لذت ببره ولی توان نه!چرا باید ببریمش!
فرید-کمتر از یه سال فاصله سنیشونه!جفتشون بچهان!
-من اونجا نمیتونم بچهداری کنم فرید!دوتا بچه زیادیه!
فرید-هیچم زیاد نیس سارا رو میبریم!
-بچهها دستو پامونو میبندن.لطفا!
فرید-خیله خب حالا بخور!
این یعنی مرغم یه پا داره ولی منو نشناختی فرید خان!سلام با یه پارت کوتاه پرپر پسند درخدمتتونم🍆😎
این پارت چون ادامه پارت قبله حکم پارت اسپیشیال رو داره و تنها دلیلش پست ریکی و جوانه که یه تیکشو تو کاور گذاشتم و همچنین هدیه عزیزم که قولشو بهش داده بودم:)
همین
دوستتون دارم
🍆پریا🍆
VOCÊ ESTÁ LENDO
Obiymy
Romanceهر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻