مامان_چیزی شده؟
_نه!چه چیزی؟
بابا_قبلا همش به کون فرید چسبیده بودی الآنم دلت اون وره فقط نمیدونم چرا نمیری پیشش!
گردن نگرفتم_منظورتون چیه؟ سرش درد میکرد رفت استراحت کنه!
مامان_و ما هم خر نیستیم! رفت که تو رو با ما تنها بزاره.
_آهان! خب، من دیگه خیالم راحته فرید مال خودمه!الآنم دلم براش تنگ شده، ولی دلم نمیاد شما رو تنها بزارم!
مامان_برو پسرم،من زنگ میزنم شام سفارش بدم،آوردن صداتون میکنم.
خوشحال بلند شدم_باشه.
رفتم تو اتاق خودم، فرید رو تختم دراز کشیده بود و به سقف زل زده بود، با دیدنم تعجب کرد.
فرید_چرا اومدی؟؟؟
چندلحظه ساکت بهش خیره شدم،بدون اینکه جواب بدم، این دوماه حسابی پدرشو در آورده بودم. داشتم حساب میکردم بسه یا نه؟ در این که دیوانه وار عاشق فرید بودم شکی نبود! و شدیداً میترسیدم که از دستش بدم. شاید دیگه تنبیه کردنش بس بود؟ یعنی باید برمیگشتم به روال عادی؟ یاد هیجده سالگیمون افتادم که سر یه کل کل الکی دماغشو شکونده بودم،هنوز شبا بد نفس میکشید و خرپف میکرد ولی یبارم به روم نیاورد که کلا تقصیر من بوده،البته دماغ شکسته و تجاوز دو تا موضوع کاملا جدا هستن! منم، اونقدر سخت نگرفته بودم، فقط تا پای سکس میومد وسط میپیچوندمش! همین! مونده بودم سر دوراهی بخشش و انتقام که صداش منو به خودم آورد.
فرید_کبریا؟
صداش کافی بود که بدونم کدوم سمتو باید انتخاب کنم.
نشستم کنارش و زمزمه کردم_دیگه هیچ وقت اونکارو نمیکنی!
لازم نبود اشاره کنم چه کاری، سریع جواب داد_قسم میخورم...!
خم شدم روش، یه بوسه آروم شروع کردم و سه دقیقه بعد ولو بودم رو تخت و زبونم توسط فرید مکیده میشد!زبونمو میکشیدم رو دندوناش، لباشو گاز میگرفتم، حسابی رفته بودم تو فاز که در باز شد و مامان اومد تو!شوکه سر جام خشک شدم! فرید و مامان هم همین طور! البته فرید زودتر از هممون به خودش اومد و زبونمو ول کرد، ولی من انقد شوکه بودم یادم رفت زبونمو جمع کنم و همونطوری زل زدم به مامان. مامان چشم غوره رفت بهم و گفت_لبو لوچهاتو جمع کن!
سریع دهنمو بستم و نالیدم_مامان چرا در نمیزنی؟!؟!؟
مامان_انتظار نداشتم ده دقیقهای اینجوری برین تو نخ هم!
من پوکر از اصطلاحی که مامان به کار برده بود پرسیدم_کاری داشتی؟
مامان_میخواستم بپرسم شام چی میخورین؟
_هرچی خودت میخوری مامان....
فرید_چی چیو هر چی خودت می خوری؟ خاله جون من کباب ترش نگین میخوام!
_منم همینو میخورم.
مامان_باشه، فقط این دفعه که اومدم صداتون کنم تو وضع بدتری نباشین!!!!!
_مااامااااان!!!!!!!!!!!!!!!
مامان با خنده رفت بیرون، درو هم نبست!
YOU ARE READING
Obiymy
Romanceهر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻