معمولا انتظارم از آخر هفته خیلی بیشتر از اینه که بشینم کنار فرید و زیرپوستی سعی کنم ببینم با کی چت میکنه و چرا ریز میخنده؟یا اخم میکنه؟عصبی پاهامو تکون میدادم و نزدیک بود چشام چپ شه از بس تلاش کرده بودم ببینم تو گوشیش چه خبره!تلاش های ژوان واسه جلب کردن توجه من هم کاملا بی فایده بود!
ژوان-بابایی،نگام کن!
بدون کوچیکترین تغییری تو زاویه چشمام گفتم-هووووم؟
ژوان-حواست کجاس منو نگا کن؟
-دارم نگات میکنم!
ژوان-بابایی چشات چپ شده؟
تازه فهمیدم سوتی دادم،بیخیال فرید شدم بعداً کونشو پاره میکنم.
-جونم بابایی؟
ژوان-دوشنبه باید حیوون خونگیهامونو ببریم و به هم کلاسی هامون نشون بدیم!
-خب؟
ژوان پوکر گفت-منو شوان حیوون خونگی نداریم...!
-پس میخوای حیوون داشته باشی؟
ژوان-اوهوم!
-عزیزم من از سگ و گربه خوشم نمیاد!
ژوان لباشو آویزون کرد-لطفا!
-نمیشه کلوچه،ولی حیوونای کم دردسرتر مشکلی ندارن!طوطی یا لاک پشت؟یا مثلا همستر و خوکچه هندی؟
لباشو جمع کرد شروع کرد به فکر کردن.
-شوان کجاست؟
ژوان-دسشویی!
نصف عمر این بچه تو دسشویی میگذره!به خاطر قندخون بالاش آب زیاد میخوره و علاوه بر اینکه تو طول روز مدام میره دسشویی،تقریبا هرشب هم خودشو خیس میکنه.
-حالا تو قبول میکنی یا نه؟
ژوان-میشه یه لاک پشت داشته باشم؟
-حالا چرا لاک پشت؟
شونه بالاانداخت-چون از لاکپشتهای نینجا خوشم میاد،احتمالا اسمشو بزارم میکی!
-خیلی خوبه!برو لباس بپوش،به شوان هم بگو اماده شه.
ژوان خوشحال دوید تا به شوان خبر بده.
-فرید؟
فرید-هوم؟
-پاشو آماده شو.
فرید سرشو از گوشیش در آورد و پرسید-کجا؟
-😑😶دوساعته دارم با ژوان حرف میزدم یه کلمشو هم نشنیدی؟
فرید-حواسم نبود!
اخم کردم-داری با کی چت میکنی؟
فرید-چیز مهمی نیست!
اخمام بیشتر تو هم رفت،چرا نگفت؟
-فرید!گوشیتو بده ببینم!
گوشیشو چسبوند به خودش-واسه چی باید اینکارو کنم؟
ته دلم خالی شد و هزار جور فکر و خیال اومد تو سرم.
-فرید،دهن منو باز نکن و بگو داشتی چیکار میکردی؟
فرید-مثلا دهنت باز شه چی میگی؟
سرمو چرخوندم تا مطمعن شم خبری از بچهها نیست و با صدای کنترل شدهای گفتم-داری با کی لاس میزنی که من نباید ببینم؟؟؟؟؟؟
فرید یه لحظه پوکر نگام کرد،بعد گوشیو پرت کرد تو بغلم و بلند شد رفت!اون لحظه دوتا تصمیم جلو روم بود،یا اعتماد کنم برم دنبالش،یا گوشیشو چک کنم ببینم چه خبره!قطعا راه دومو انتخاب کردم!!!!یک دقیقه بعد راه افتادم برم منت کشی!داشت با دیاکو در مورد اینکه کدوم رستوران مناسب قرار گذاشتنه تا سالگرد ازدواجمون بریم اونجا چت میکرد.الآن دقیقا تو مرحله دیگه گوهم بخورم فایده نداره هستم!رفتم بالا تو اتاقمون،داشت لباساشو عوض میکرد.
-کجا؟
فرید-از ژوان مرسیدم کجا میخواستین برین،خودم بچهها رو میبرم.
نباید میزاشتم بره!حداقل تنها نه!
-منم میام.
فرید از کنارم رد شد و گفت-نه نمیای!پسرا؟آمادهاین؟
کلافه نشستم رو تخت،نمیخواستم جلو بچهها بحث کنیم پس منتطر میمونم برگردن.
***********
با صدای باز شدن در اتاق بیدار شدم،به ساعت نگاه کردم،سه ساعت از رفتنشون گذشته بود و حتما شام خورده بودن،صدای بچهها نمیومد احتمالا فرید اول اونارو خوابونده،قبل صحبت کردن با فرید باید از بچهها مطمعن میشدم،رفتم تو اتاقشون،جفتشون خواب بودن.برگشتم پیش فرید که داشت لباساشو درمیاورد.
-فرید؟
فرید رسما عن محلم کرد و جواب نداد!لعنت به من بلد نیستم عین آدم منت کشی کنم،الآن چی باید بگم؟
-عععم!میگم،چیزه!من...
فرید با اخم برگشت سمتم-تو چی؟
-معذرت میخوام!زیاده روی کردم،فقط،فقط تو حواست اصلا به من نبود و من یکم،یکم حسودیم شده بود....
چشماش مهربون شدن،یه نفس راحت کشیدم و بغلش کردم-دیگه اخم نکن!منو میترسونی!
فرید-خودت همش اخم میکنی!پیشونیت خط افتاده از بس اخم کردی!
از باسنش نیشگون گرفتم و گفتم-من از بس اخم کردم عادی شده واسم تو اخم نکن!
با دستش باسنشو مالید و گفت-چرا وحشی شدی!؟؟؟؟
ریز خندیدم و بحثو عوض کردم-چی واسشون خریدی؟
فرید-یه لاکپشت واسه ژوان یه ماهی واسه شوان.پاشو!
پوکر نگاش کردم-چرا؟
فرید-واست شام گرفتم بیا بریم شامتو بخور.
خوشحال شدم که به فکرم بود،از گردنش آویزون شدم و محکم لبشو بوسیدم،احتمالا کارمون همونجا به رختخواب میکشید اگه قاروقور شکمم بلند نمیشد!با خنده از هم جدا شدیم،فرید دستمو گرفت و کشیدتم سمت آشپزخونه.نشستم پشت میز نالون به ظرف غذای چینی نگاه کردم.
-چی؟🤢🤮
فرید-خب قهر بودیم خواستم انتقام بگیرم😈،باور کن نودل سبزیجاتِ قول میدم سالمه!
واسم چنگال آورد چون اصلا نمیتونستم با چوب چیزی بخورم.
-به هرحال،مرسی!
یکم خوردم،بد نبود...!ولی هنوز غذای چینی بود.
-ازین به بعد که دعوا کردیم واست خورش کرفس درست میکنم!
فرید-تو که بلدنیستی حتی نیمرو درست کنی!تنها کاری که میکنی اینه که غذاهایی که من درست کردمو گرم کنی!
YOU ARE READING
Obiymy
Romanceهر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻