abandonment

654 78 9
                                    

به پنجره هواپیما زل زده بودم، چقدر زود تموم شد.
فرید_کبریا کمربندتو ببند.
بی حوصله کمربندمو بستم و سرمو به پشتی صندلی تکیه دادم، صدای گریه‌های یه بچه رو مغزم اسکی میرفت. کم کم غر زدن فرید شروع شد.
فرید_صددفعه گفتم فرست کلاس بگیریم.
_چرا باید الکی اونهمه پول بدیم؟
فرید_الکی؟الکی؟؟؟؟
_آره الکی! ما الآن کارهای مهم‌تری داریم و باید براش پول پس‌انداز کنیم.
فرید_آره خب به لطف تو تو بدترین شرایط ممکن کاملا عجولانه دوتا بچه شدن وبال گردنمون!
من_بچه‌های من الآن شدن وبال گردنت؟؟؟؟
فرید_آره بچه‌های تو! متوجهی که ما چقدر از یه خانواده ایده‌آل فاصله داریم؟
_شاید تو یه پدر بی‌فکر و عوضی باشی ولی من نیستم!
فرید_شوخی میکنی؟ شرط میبندم کل علاقت وقتی بفهمی هر دوتا بچه پسرن دود میشه میره هوا!
اخمام رفت تو هم_تو از کجا میدونی جفتشون پسرن؟؟؟
فرید انکار کرد_حدس زدم!
_فریدخان، عمرا اگه جنسیتشون باعث شه من دوسشون نداشته باشم، ده تا پسر هم که باشن باز من دوسشون دارم! حالا خفه شو تا من یکم بخوابم!
فرید_من خفه شم بقیه رو چیکار میکنی؟؟؟
سرمو کوبیدم به پشتی صندلیم و ناله کردم_فریییید!
فرید_هاااان؟
_باور کن نمیتونستم تو فرست کلاس با آرامش بشینم و لذت ببرم، چون ما باید خونه رو عوض کنیم، بماند که هنوز فقط یه ماشین داریم!
فرید_اگه اونهمه پول بابت بچه‌دار شدن...
_فرییییید اونا فقط بچه‌های من نیستن! یه لطفی کن یادت بیاد!
فرید_یادمه! واسه همین نگرانم من پدر بودنو بلد نیستم.
چشامو چپ کردم_انگار من قبلا پدر ده‌تا بچه قد و نیم قد بودم! خب یاد میگیریم. بعدشم، اینجا یا فرست کلاس درهر صورت مهم اینه که من کنارت نشستم، دیگه چی می‌خوای؟
دستمو محکم تو دستاش گرفت و زمزمه کرد_هیچی!

پ ن نسبتاً مهم:میدونم کم اپ میکنم ولی مهم اینه که هرروز اینکارو میکنم،گاهی حتی روزی سه‌بار!الکی نمی‌تونم زیاد بنویسم و داستانم از تیکه‌های کوتاه تشکیل میشه،همین!باعشق💙🌻نبات🌻

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

پ ن نسبتاً مهم:میدونم کم اپ میکنم ولی مهم اینه که هرروز اینکارو میکنم،گاهی حتی روزی سه‌بار!
الکی نمی‌تونم زیاد بنویسم و داستانم از تیکه‌های کوتاه تشکیل میشه،همین!
باعشق💙
🌻نبات🌻

ObiymyWhere stories live. Discover now