axiom

512 71 20
                                    

مامان-فرید امروز نمی‌ره شرکت؟
-میره.
مامان-چرا هنوز خوابه؟
شونه بالا انداختم-همش تا ساعت نه می‌خوابه دیگه کم کم بیدارش میکنم.
مامان-تو چی؟
-باید پسرا رو ببرم دکتر وقت واکسنشونه. شما هم میاین؟
مامان-من؟
-اوهوم باهم بریم تو راه یکم صحبت میکنیم بعدشم شاید بریم خرید.
مامان-پسرا رو چیکار میکنی؟
بیخیال گفتم-میبریمشون شرکت پیش فرید.
مامان-تو اول اون خرس گنده رو از خواب بیدار کن بعد برنامه بریز.
-عه مامان؟ فرید مثل یه بچه آروم خوابیده خرس گنده کیه؟
مامان-لابد منم که عین فیل خروپف میکنم و یه دریاچه آب‌دهن رو بالشتم درست کردم!!!!!
-عهه! اگه من دماغشو نمیشکوندم که خروپف نمیکرد و مجبور نمیشد شبا با دهن نفس بکشه که به قول شما دریاچه درست کنه!
مامان-تو غلط کردی دماغشو شکوندی!
-مامان؟ هیجده سالم بود!
مامان-حالا چرا عمل نمیکنه؟
نیشخند زدم-من دماغ عملی دوست ندار...
با برخورد کوسن تو صورتم ساکت شدم و داد زدم-آخ!دماغم...
*************
-جونم بابایی!؟
لپ نرم و آویزونشو آروم بوسیدم.
مامان-چیکار میکنی؟ بچه رو نمی بوسن.
-دلم میره واسه لپ تپلش نمی‌تونم جلو خودمو بگیرم.
مامان چپ چپ نگام کرد و چیزی نگفت. تو سالن انتظار مطب دکتر بچه‌ها نشسته بودیم تا نیم ساعت دیگه نوبتمون بشه. مامان بعد چنددقیقه سکوت گفت-تو واقعا پسرا رو دوست داری؟
-پسرامو دوست نداشته باشم؟
مامان منظوردار پرسید-پسراااات؟
خون تو رگام یخ زد اما سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم و دیگه جواب سوالو با سوال ندم...!
-آره خیلی دوسشون دارم.
خودمو زدم به اون راه تا مامان ادامه نده ولی گویا قصد داشت هرطور شده از زیرزبونم بکشه.
مامان-خوبه آخه انتظار نداشتم...
قبل اینکه بتونم جلو خودمو بگیرم پرسیدم-چرا؟
مامان-واضح نیست؟ چون اونا بچه‌های خونی تو نیستن!
نزدیک بود پس بیفتم. چطوری فهمید؟ چرا انقدر خونسرده؟ یعنی باز قهر میکنه؟ همه‌ی اینا یه لحظه از فکرم گذشت. انکار فایده‌ای نداشت.
-می‌خواستم بعد عروسی بهتون بگم، چطور فهمیدین؟
مامان-درسته که بچه‌های کهربا دوقلوعن‌ولی اونا همسانن و این تو خانواده مادری پارسا بوده تو خانواده‌ی فرید هم سابقه نداشته پس من یکم تحقیق کردم و فهمیدم چندقلو تو لقاح مصنوعی رایجه!
تو دلم به گوگل و ویکی‌پدیا و همه‌ی سایتهای مرتبط فحش دادم که اینطوری چشم و گوش مامانو باز کردن  مامان ادامه داد-اوایل مطمئن نبودم ولی هرچی میگذره بچه‌ها بیشتر شبیه فرید میشن با اینکه همسان نیستن خیلی شبیه فریدن‌. همون مو، چشم و حالت صورت. ما رو خر فرض کردی؟ اول بابات حدس زد.
-ببخشید من فقط می‌خواستم اول مطمعن شم شما بچه‌ها رو دوست دارین بعد بهتون بگم.
مامان-حدس میزنم چرا این موضوع رو قبول کردی.
یکی از ابروهامو بالا انداختم و پرسیدم-چرا؟
مامان-تا مطمئن شی فرید واسه بچه‌ها پدری میکنه تو برات فرق نمیکرد سرپرستی چندتا بچه‌رو قبول کنی یا مال خودت باشه ولی فرید اینجوری نیست.
سر تکون دادم-اوهوم، می‌خواستم مطمئن شم فرید بچه‌هارو دوست داره. مامان شما هم واسه خودت یه‌پا شرلوک هلمزی!
مامان پوکر پرسید-شرلوک چی؟ کی هست؟ فحش دادی؟
مرموز گفتم-شما که دست به سرچت خوبه برو سرچ کن ببین اینی که گفتم یعنی چی!!!!

ObiymyWhere stories live. Discover now