نشسته بودم رو جزیره آشپزخونه و از شدت درد نمیتونستم جُم بخورم.
فرید_کبریا؟
_هوووووم؟
فرید_درد داری؟؟؟
_یکم!!!!
فرید_از یکم اینجوری میپیچی به خودت؟
_ای همچین!!!!
فرید_کبریییییا!
_ای کوفتِ کبریا! نمیتونم حرف بزنم!
فرید—یعنی انقدر درد داری؟؟؟؟
_بسه سوال پیچم نکن.
فرید_به نظرت زیاده روی کردم؟؟؟
_نه خنگول خان! طبیعیه، دفعه اول بود خب! بعدشم تو که کاری نکردی.
فرید—دفعه دیگه که جرت دادم میفهمی!
_از ذوق دفعه بعد خندیدم.
فرید_چیشد؟
_هیییچی!
فرید_کبی؟
بحثو عوض کردم_گشنمه.
فرید_چی میخوری برات درست کنم؟
_لوبیا پلو.
فرید_یبار دیگه بگو!
_لوبیا پلومیخوام فرید!
فرید_طول میکشه تا حاضر شه، تازه اگه مواد اولیشو داشته باشی...
_فریییید! لوبیاپلو! حالا که انقدر مقاومت می کنی سالاد شیرازی هم میخوام! حالام منو از جزیره بیار پایین برم استراحت کنم. بجنب پسر خوب!
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و آروم گذاشتم زمین.
_وقتی حاضر شد صدام کن!
و عین اردک و اندکی پنگوئن رفتم تو اتاقم. طاق باز دراز کشیدم. از درد مقعد داشتم میمردم،حتی از بدترین پارگی بعد از یبوست هم خیلی بدتر بود!حرفم نمیشد بزنم، چی بگم اخه؟ خودم خواستم به فاک برم.
درازکشیده بودم که مامان زنگ زد. جواب دادم.
_جانم مامان؟
مامان_کبریا جان؟ مامان خوبی؟؟؟
_چطور مگه؟
مامان_صدات خش گرفته، زنگ زدم دفتر هم نبودی.
_خوبم قربونت برم. یکم سرما خوردم، واسه همین نرفتم دفتر.
مامان_مامان بیام برات سوپ بپزم؟؟؟؟
_نه مامان فرید الآن تو آشپزخونس داره میپزه.
مامان_بهش بگو توش شلغم و قلم بریزه، نه نه، صبرکن، گوشیو بده بهش خودم بهش بگم._فرییییییییییییییییییییید؟؟؟؟؟؟؟؟
فرید با عجله خودشو رسوند_چیشده؟؟؟
_مامان میخواد بهت بگه تو سوپم چی بریزی که سرماخوردگیم زودتر خوب شه...
سریع گرفت چیشده، گوشیو برداشت.
فرید_سلام خاله
باشه باشه.
شلغم؟کبریا دوست نداره
باشه زیاد تندش نمیکنم
میدونم فلفل دلمهای دوست نداره خیالت تخت!
نه خاله قلمه چی؟
گوسفند؟؟؟؟؟
نه خاله فکر نکنم تو فریزرش باشه
چی؟
باشه چشم.
آب پرتقالم میگیرم
امر دیگه؟
سلام برسونید گوشیو میدم به کبریا!!!!
گوشیو پرت کرد رو شکمم و چشم غوره رفت!
_الو؟
مامان_من سفارشای لازمو به فرید کردم، یکم رعایت کن خوب نشدی برو دکتر، منم باز زنگ میزنم.
_باشه مامان، فعلاً!
فرید_سرماخوردگی؟
_زنگ زده بود دفتر، بعدم پرسید چرا صدام خش داره؟
فرید_اوپس! از بس عربده زدی!!!!
نشنیده گرفتم-لوبیاپلوم چیشد؟
انتظار داشتم بفهمه میخوام تنها باشم، اینکه خجالت میکشم، اینکه به روم نیاره، بزاره یکم مثل قبلاً رفتار کنیم اما فرید این حرفا حالیش نبود. پشتمو کردم بهش ولی
اومد جلو، خم شد روم و یواش ترقوهام رو بوسید و در گوشم زمزمه کرد.
فرید_زودتر خوب شو!یه توضیح کوتاه در مورد عکس ها
شخصیتایی که تو هر عکس میبینید با هم فرق میکنن ولی شما جای همهاشون کبریا و فریدو تصور کنید🤷🏻♂️🤪
اما قیافه اصلی فرید و کبریا!
من جوان یوسف و ریکی مارتینو تصور می کنم😅اصلا همین دونفر باعث شدن این رمانو بنویسم و دقت کنید یه اشاره هایی بهشون شده،مثلا فامیلی فرید هست یوسف!یا اینکه تو سوئد بزرگ شده،یا اصلیت پدرش!
ولی!
کبریا=جوان!
فرید=ریکی!
یکم قاطی کردین ولی سخت نیست!من برای فرید از مشخصات جوان الهام گرفتم ولی چهرشو دادم به کبریا!سخت نیست بخدا!!!اینم کاملا علامت گذاری شده🤦🏻♂️😂🤪
#نبات
YOU ARE READING
Obiymy
Romanceهر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻