cohabit

491 55 43
                                    

-بچه‌ها رو کی میاری؟
فرید دستمو گرفت تا سوار ماشین شم و البته که دستشو پس زدم-غش کردم سکته نکردم فلجم نیستم گمشو سوار شو!
چپ‌چپ نگام کرد و غر زد-باز هار شدی؟
کمربندمو بستم و صبر کردم سوار شه.
-نگفتی.
فرید-دو ساعت دیگه سارا خودش میارتشون خونه.
سرمو تکیه دادم.بیمارستان خیلی به خونه نزدیک بود حدود نیم ساعت بعد رسیدیم خونه.داشتم لباسامو عوض میکردم و همزمان فکر میکردم چه مرگم شده بود!مشکل خاصی حس نمیکردم فقط الکی یه‌شب بیمارستان موندم.شدیدا نیاز داشتم دوش بگیرم.به فرید نگاه کردم که بغ کرده داشت لباساشو عوض میکرد.بدجور زده بودم تو پرش.
-هی فرید؟
آروم سرشو بالا آورد و نگام کرد.درحالی که باکسرمو در میاوردم به در حموم اشاره کردم-می‌خوام برم حموم!
فرید با یه لامپ روشن بالا سرش گفت-خب؟
باکسرمو پرت کردم رو صورتش-خب که خب!تقریبا یه ساعت و نیم وقت داریم.
زودتر از من رفت تو حموم،با خنده دنبالش رفتم.
فرید-خیلی خوب به نظر میای!
آبو باز کردم که وان پر شه و برگشتم سمتش-عالیم!یهو کلی انرژی مثبت اومد سمتم.می‌خوام ازش استفاده کنم.
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند.
فرید-خب،شک نکن که این بهترین کاریه که میشه کرد!
لباشو بوسیدم و گفتم-حرف زدن بسه...
و رفتم تو وان دستشو کشیدم.
نشست رو پاهام و شروع کردیم به بوسیدن همدیگه.آروم شروع شد و کم کم تندتر و تندتر شد تا اینکه من عقب کشیدم.
-اول حموم!بعدش من خسته میشم نمی‌خوام کثیف باقی بمونم!
فرید-اگه قول بدم بعدش خودم بشورمت چی؟
-این جای فکر داره!
و آروم پاهامو باز کردم.
-به نفعته بعدش منو قال نزاری فرید.
خم شد و قبل اینکه دهنش پر شه گفت-قول دادم.
دستامو دور موهاش حلقه کردم و زمزمه‌ کردم-عالیه...چطوری همیشه انقدر خوب انجامش میدی؟
ازم فاصله گرفت و آروم گفت-اوایل انقدر خوب نبودم.
-اوهوم.یادمه همیشه دندون میزدی حتی یه دفعه زخمش کرده بودی.
فرید-انقدر انجامش دادم که حرفه‌ای شدم.
برگشتم پشت و گفتم-خب منم تو کارای دیگه حرفه‌ای کردی...
پشتمو بوسید و گفت-تو از اولش فوق‌العاده بودی.از اول اولش!حتی‌اولین بار.
چونمو تکیه دادم به لبه وان و آروم گفتم-عجب بگایی رفته بودم.رسما جر خورده بودم.
آروم با انگشتش باهام بازی میکرد و آروم گفت-متاسفم.
دوباره برگشتم و این دفعه پاهامو دور کمرش حلقه کردم.
-لازم نیست بابت بهترین تجربه‌ی زندگیم ازم عذرخواهی کنی!یادت نره اون فقط اولین تجربم لا جنس مخالف نبود.اون اولین سکس کاملم بود😅
پوکر نگام کرد-چی؟
لبمو گاز گرفتم و شونه بالا انداختم.
-تو تو زدن مخ دخترا خوب بودی.من نه!
فرید-ولی مطمعنم گفته بودی با چند نفر خوابیدی،اون دختره اسمش چی بود؟
-شادی!
فرید-آره من خودم مچشو تو خونت گرفتم!
-آره.ولی هیچ وقت به سکس نرسید.نتونستم.بعدشم اون اولین بارم نبود که واست چاخان میکردم!تو هم همیشه باورت میشه.
فرید-دیگه چه دروغایی گفته بودی؟هنوزم بهم دروغ میگی؟
-نه عزیزم.معلومه که نه...
در واقع داشتم دروغ میگفتم که دیگه دروغ نمیگم و طبق معمول موفق شدم فریدو خر کنم.

*****************

-حداقل یه باکسر بهم بده.
فرید پتو رو کشبد روم و پیشونیمو بوسید-لازم نیست.استراحت کن آخه چیزی نیست که منو پسرا ندیده باشیم.
گوششو پیچوندم-توعم لازم نیست پررو بودن خودت و پسرا رو به روم بیاری!
فرید قه قه خندید و گفت-تو هروقت میلت میکشه لخت راه میفتی تو خونه و پسرا رو با خودت تو حموم و حتی دسشویی میبری به من چه؟
لبخند زدم-من و پسرام با هم راحتیم حسودی نکن.بعدشم من کی لخت بودم؟
فرید-خیلی وقتا مثلا اون دفعه رو یادته که رفته بودی حموم و بعدش صدای گریه ژوانو شنیدی و ...
-خیله‌خب خفه شو.گمشو!
صدای زنگ در اومد.خواستم بلند شم که نزاشت.
فرید-تو دراز بکش اول کاری سرپا ببیننت خیالشون راحت میشه که حالت خوبه اذیت میکنن.
راست میگفت ولی باز دلیل نمیشد بچه‌هامو اذیت کنم.
-ولی...
فرید-ولی بی ولی...
رفت ایفونو زد.خیلی زود صدای قدم‌های آرامش‌بخش بچه‌ها و دویدنشون تو گوشم پیچید.
ژوان-بابایی
شوان-بابایی.
جفتشون خودشونو پرت کردن روم.هر دو رو بوسیدم.محکم.و از ته دل.
-خوبین قربونتون برم؟نترسیدین؟
شوان-من فکر کردم مردی!
ژوان-خنگه اگه مرده بود که الآن اینجا نبود.
-عه ژوان!بی ادب نباش.و درضمن نه عزیزدلم نمردم.فقط بیهوش شدم و الآن خوبم.
شوان-بازم ممکنه اونطوری شی؟
-شاید.اگه خیلی عصبانی و خسته باشم.ولی الآن خوبم.شما دوتا فسقلی نگران من نباشین.خب؟
تعحب کردم از نبود فرید.
-فرید کجا موند؟
شوان-تو آشپزخونس گفت ما بیایم پیش تو تنها نباشی خودشم ناهار درست میکنه و صدامون میکنه‌.
ژوان-گفت می‌خواد لوبیاپلو درست کنه چون تو خیلی دوس داری و اونو یاد خاطره های خوبتون میندازه.
شوان-اره اولین پارگی!منظورش چی بود؟
عرق سردو از رو پیشونیم پاک کردم و گفتم-هیچی عزیزم.شوخی‌های فرید هیچ وقت با معنی نیستن مگه نه؟

ObiymyWhere stories live. Discover now