Part 45

2.4K 325 33
                                    


هری:وقتی مادرم فوت کرد,من همش همش سه سالم بود,به سن قانونی برای ورود به پایگاه نرسیده بودم و بیرون از پایگاه هم هیچکس رو نداشتیم که بخوام برم پیشش.رییس مسئولیت منو قبول کرد و گذاشت تو پایگاه بمونم.رفتارش تو این سال ها خیلی باهام خوب بود...نه اینکه بخواد باهام بگه و بخنده،نه...ولی حداقل وقتی تنها بودیم اخم نداشت!ازم خیلی حمایت کرد...بخاطر همین رفتار منحصر بفرد رییس با من خیلی ها چشم دیدنم رو نداشتن,از جمله زین!

زین:قابلتو نداشت رفیق!

متعجب نگاهش کردم که با لبخند کوچیکی گفت:خب دوران بچگیم اینجوری گذشت,وقتی هشت ,نه سالم بود زین همراه مادرش از پایگاه رفتن و دقیقا چند روز بعدش رییس آموزش هام رو شخصاً به عهده گرفت و خودش آموزش هام رو کامل کرد و تو چهارده سالگیم بهم پیشنهاد داد که سرپرستیم رو به عهده بگیره و منم با سر قبول کردم،کاملا منطقی بود که قبول کنم.دو سال پیش،دقیقا شیش ماه قبل از اون شورش ،منو بعنوان جانشین و مسئول بعدی پایگاه انتخاب کرد و بعدش هم که...جنگ شد و ...همین دیگه!

زین:تا الان بخاطر اون همه هیت و نفرتی که به یه آدم مرده داشتم عذاب وجدان داشتم...دیگه ندارم!اصلا گور بابای همه ی باباها!یه داداش دارم ماااه!همین یدونه داداشم واسم کافیه!بیا اینجا ببینم،بیا!

با خنده سعی میکردم از دستش در برم ولی بیخیال نمیشد و منو چپونده بود تو بغلش و پشت سر هم صورتمو ماچ میکرد!

بالاخره بیخیالم شد وبا لبخند ولم کرد و منم با خنده صورتمو که پر از توف شده بود پاک کردم!

لویی:خیلی کثیفی!تو...

دیمن:خدای من!فاک!میشه خفه شین؟

متعجب همه ی کله ها برگشت سمت دیمن که حسابی عصبی بنظر میرسید و رگ های تیره ی دور چشمش کاملا مشخص بود!

لویی:الکلت تموم شده دیمن؟

دیمن:نه...اونم تموم شده ولی موضوع این نیست...من این همه راه رو تا این جا نیومدم که بشینم کسخل بازی های شما دوتا دیوونه رو نگاه کنم!مشکل اصلی ما نه پدرتونه که یکی بهش خیانت کرد و تهش عن شد,نه رابطه ی اون دوتا که اسمشون یادم نیست ولی اصرار دارن که باهم دوست نیستن و بعد میرن تو اتاق از هم لب میگرن، نه اینکه لویی تو این سالها کجا بود و چرا مخ و حافظش ریده بود ،نه حتی لوییه لخت که علاقه ای به پوشیدن لباس نداره!مشکل مشترکی که باعث شده من از تموم کارهام و افرادم دست بکشم و بیام اینجا سزاره.من اومدم اینجا تا یه فکری به حال سزار و جنگی که در پیش داریم بکنیم,نه اینکه بشینم اینجا اسکاچ بخورم!حالا میشه بریم رو بحث اصلیمون؟

وقتی دیدم حق کاملا به دیمنه مسخره بازی رو گذاشتم کنار و جدی ،سر جام صاف نشستم.

لویی:حق با توئه!اول یه سوال...دیمن کل افرادت ،تو کل ایالت چند نفرن؟

Broken Demon #1Where stories live. Discover now