Part 97

2.2K 224 13
                                    


سلام بچه ها.خوبین؟

قبل پستا یه نکته،چون من عجله دارم و دارم میرم مهمونی و اونجا نت ندارم پس پست ها ویرایش ندارن و منم چون نمیخواستم بدون پست گذاشتن برم دارم تند تند میذارم،پس غلط املایی دیدین به بزرگواری ببخشین تا برگردم و درستشون کنم.

دوستون دارم،شبنم

*******************

*ارتباط بزرگسال*


وقتی گذاشتمش زمین، سریع یه قدم رفت عقب و دستاشو بهم گره زد و با اون چشمای خوشکلش زل زد بهم...

هی:خب!میگفتی!

لویی:گوه خوردم!

به زور جلوی خندمو گرفتم و لبمو گاز گرفتم و سرمو تکون دادم!

لویی:هری جونننم...داشتی شوخی میکردی مگه نه؟

لبمو ورچیدم و دست به سینه نگاش کردم که لبخند بزرگی زد ،اومد طرفم و چسبید بهم!

لویی:داشتم باهات شوخی میکردم عشقم...مطمئنی؟

با ذوق سرمو تکون دادم و نیشمو باز کردم که آروم خندید و سرشو تکون داد.

لویی:اوضاع مارو ببین...خیر سرم آلفاتم,خدایی دور از نزاکته من بخوام برم زیرت,اصلاً زشته!

یه ابرومو انداختم بالا و دستامو دور کمرش حلقه کردم و شیطون گفتم:تا نوبت من شد دور از نزاکت و زشت شد؟تو میکردی زشت نبود؟

با نیش باز سرشو تکون داد که کنار چشماش چروک شد و رو لپش چال افتاد!خدای من...چرا لویی انقدر کامل بود؟

بدون کنترل خم شدم روش و لبامو گذاشتم رو لباش.دستاشو دور گردنم حلقه کرد وبه کمرش قوس داد که از گودی کمر و برجستگی کونش دیوونه شدم و محکم زدم دم کونش که آروم تو دهنم خندید!

لویی:میبینم که در مقابل باتم خجالتی و گوگولیمون یه تاپ خشن و وحشی داریم!

کشیدمش بالا که سریع پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و با نیشخند کوچیکی لباشو گذاشت رو لبم و زبونشو تو دهنم چرخوند.

تکیه دادمش به در و با فشار و خشن بوسیدمش که آروم تو دهنم نالید و دیکش رو که حسابی باد کرده بود رو به شکمم فشار داد.

تو همون چند روز از صدقه سر رابطه های سه بار در طول روزمون حسابی چم و خم همه چیز دستم اومده بود.جوری لبشو میخوردم که فقط ناله میکرد و از حشر کمرشو میداد جلو که قوس کمرش بیشتر میشد و دیوونم میکرد...

وقتی حسابی بوسیدمش و از لباش سیر شدم رفتم سراغ گردنش و با هیجان گردنشو گاز گرفتم!

لویی:اوووف...یکی اینجا خیلی واسه این لحظه صبر کرده بود!

Broken Demon #1Where stories live. Discover now