سلام بچه ها.خوبین؟
قبل پستا یه نکته،چون من عجله دارم و دارم میرم مهمونی و اونجا نت ندارم پس پست ها ویرایش ندارن و منم چون نمیخواستم بدون پست گذاشتن برم دارم تند تند میذارم،پس غلط املایی دیدین به بزرگواری ببخشین تا برگردم و درستشون کنم.
دوستون دارم،شبنم
*******************
*ارتباط بزرگسال*
وقتی گذاشتمش زمین، سریع یه قدم رفت عقب و دستاشو بهم گره زد و با اون چشمای خوشکلش زل زد بهم...
هی:خب!میگفتی!
لویی:گوه خوردم!
به زور جلوی خندمو گرفتم و لبمو گاز گرفتم و سرمو تکون دادم!
لویی:هری جونننم...داشتی شوخی میکردی مگه نه؟
لبمو ورچیدم و دست به سینه نگاش کردم که لبخند بزرگی زد ،اومد طرفم و چسبید بهم!
لویی:داشتم باهات شوخی میکردم عشقم...مطمئنی؟
با ذوق سرمو تکون دادم و نیشمو باز کردم که آروم خندید و سرشو تکون داد.
لویی:اوضاع مارو ببین...خیر سرم آلفاتم,خدایی دور از نزاکته من بخوام برم زیرت,اصلاً زشته!
یه ابرومو انداختم بالا و دستامو دور کمرش حلقه کردم و شیطون گفتم:تا نوبت من شد دور از نزاکت و زشت شد؟تو میکردی زشت نبود؟
با نیش باز سرشو تکون داد که کنار چشماش چروک شد و رو لپش چال افتاد!خدای من...چرا لویی انقدر کامل بود؟
بدون کنترل خم شدم روش و لبامو گذاشتم رو لباش.دستاشو دور گردنم حلقه کرد وبه کمرش قوس داد که از گودی کمر و برجستگی کونش دیوونه شدم و محکم زدم دم کونش که آروم تو دهنم خندید!
لویی:میبینم که در مقابل باتم خجالتی و گوگولیمون یه تاپ خشن و وحشی داریم!
کشیدمش بالا که سریع پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و با نیشخند کوچیکی لباشو گذاشت رو لبم و زبونشو تو دهنم چرخوند.
تکیه دادمش به در و با فشار و خشن بوسیدمش که آروم تو دهنم نالید و دیکش رو که حسابی باد کرده بود رو به شکمم فشار داد.
تو همون چند روز از صدقه سر رابطه های سه بار در طول روزمون حسابی چم و خم همه چیز دستم اومده بود.جوری لبشو میخوردم که فقط ناله میکرد و از حشر کمرشو میداد جلو که قوس کمرش بیشتر میشد و دیوونم میکرد...
وقتی حسابی بوسیدمش و از لباش سیر شدم رفتم سراغ گردنش و با هیجان گردنشو گاز گرفتم!
لویی:اوووف...یکی اینجا خیلی واسه این لحظه صبر کرده بود!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...