با لبخند آروم لبمو بوسید و خندون گفت: تا الان دیدی هیچ گرگینه ای بجز ولف بین و میزلتو به چیز دیگه ای حساسیت داشته باشه؟
به گیج بازیم لبخند زدم و سرمو تکون دادم...
هری:گرگینه ای میشناسم که به همونا هم حساسیت نداره!
لبخند گنده ای زد،رو زانوهاش وایستاد و بوسیدم.با آرامش نفس کشیدم و گذاشتم هرکاری دلش میخواد باهام بکنه.فقط حضورش باعث میشد بخوام از خوشحالی جیغ بزنم!
بوسه ی کوچیک دیگه ای بهم داد و کشید عقب...
لویی:بیشتر میخوام ولی فعلاً شکم مهمتره!باید حواسمون به تغذیت باشه،هم واسه خودت خوبه هم واسه...
وقتی دید دارم چپ چپ نگاش میکنم نیششو واسه ماستمالی باز کرد و موهام ناز کرد!
لویی:چرا اخم میکنی خوشکلم؟میخواستم بگم هم واسه خودت خوبه هم واسه من!
واسش چشم غره رفتم و دست به سینه گفتم:میتونم بفهمم داری به چی فکر میکنی لویی!حتی اگه ذهنتم نخونم رو پیشونیت نوشته داری به چی فکر میکنی و حتی فکرشم نکن لویی!
لویی:بابا من که به چیز بدی فکر نمیکنم،یه خورده ذهنیتت نسبت بهم منفیه!بیا بخور جیگرم...بخور زندگی!
به زور لقمه رو فرو کرد تو دهنم و خوشحال واسه خودش خندید که واسش چشم غره رفتم!
هری:لویی!
وقتی دید جدی ام نون رو گذاشت کنار و با لبخند لپمو کشید...
لویی:میدونم داری به چی فکر میکنی و...
پریدم وسط حرفش و گفتم:نمیدونی لویی...یا حداقل نمیخوای توجه کنی!لویی حتی اگه همچین اتفاقی هم ممکن باشه تو بدترین زمان رو واسه اینکار انتخاب کردی!اولاً که ما تازه دو روزه باهمیم، دوماً ما الان تو تایم خیلی بدی هستیم,اگه واقعاً همچین اتفاقی بیوفته به این معنیه که یکی از بهترین مبارزات تو جنگ رو از دست دادی چون شکمش بیش از حد اومده جلو و خدای من!لویی اصلا به واکنش بقیه فکر کردی؟ما تنها نیستیم.یه خانواده ی خیلی بزرگ داریم که داریم باهاشون تو یه خونه زندگی میکنیم.نمیتونیم یه روز خیلی خوشحال برگردیم بهشون بگیم که من باردارم و قراره یه دختر بدنیا بیارم که اسمش قراره دارسی باشه!
با لبخد ابروشو انداخت بالا و خندون نگام کرد...
هری:شت!منظورم...
لویی:دقیقاً منظورتو فهمیدم!بذار جوابتو بدم,کاری که جدیداً خیلی توش تجربه پیدا کردیم!
هری:لویی!نمیتونی بگی که حرفام منطقی نیست!
لویی:درسته!حرفات درسته!ولی من واسه همشون جواب دارم,من بی فکر عمل نمیکنم عزیز دلم!
ESTÁS LEYENDO
Broken Demon #1
Fanficلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...