Part 155

2K 198 3
                                    


کلافه خندیدم و سرمو تکون دادم...

مایکل:برای بار هزارم میگم هانسل!من...بهت...دست...نزدم!خودت خواستی شب اول رو تنها نباشی ،خودت ازم خواستی که بیام پیشت,توی تختت!حتی خودت ازم خواستی که بغلت کنم!

هانسل:من عمراً همچین چیزی ازت خواسته باشم,پسره ی منحرف!

مایکل:ای بابا!بازم بهم میگه منحرف!بابا چجوری بگم که باور کنی که دروغ نمیگم!تو فقط مست بودی!

هانسل:هه!رو پیشونیم نوشته احمق؟اصلاً خودت تا الان دیدی هیچ گرگینه ای مست بشه؟

چشمامو بستم و سعی کردم لبخند بزنم!طبق گفته ی لیدر,اون تو هنگ اورش بود و امکان اینم بود که هیچی از دیشب یادش نیاد پس تقصیر خودش نبود!

هانسل:هوی!پسره ی منحرف!

باز گفت!باز گفت!بازززززز گفت پسره ی منحرف!

یه دادی زدم که سریع چشماش درشت شد و یکم تو خودش جمع شد و تا خواست چیزی بگه،انداختمش رو کولم و رفتم سمت عمارت!

فقط لیدر میتونست بهش بفهمونه که من کاری بهش نداشتم و خودش دیشب منو اغفال کرد و کشید تو تختش!

هانسل:هوی...ولم کن...بذارتم پایین...هی...تو...تو نمیتونی...تو...من برادر رییس اینجام!تو حق نداری...

مایکل:خیلی هم حق دارم!دیشب که جنابعالی قاطی کردی و یهو هوس کردی تک تک آدم های تو پایگاه رو بغل کنی لیدر مسئولیتت رو سپرد دست من!

هانسل:امکان نداره!امکان نداره من همچین کاری کرده باشم!گفتم...گفتم بذارتم پایین!

خیلی باحال زور میزد و منم یه جورایی دلم براش میسوخت ولی دیگه خر بشو نبودم,میدادمش دست لیدر,خودش یه کاری باهاش میکرد دیگه!

همون دردسر های دیشب و کتک کاری های امروز صبحش و اون همه منحرفی که بارم کرد برام کافی بود!

هانسل:هی...میگم بذارتم پایین وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی!

مایکل:اوووو!نگو تموم پشم های تنم میریزه!تو حتی نمیتونی خودتو از دستم آزاد کنی!

هانسل:حی...ووون!منو بذار پایین گوریل!میگم...

مایکل:بهتره انقدر انرژیت رو الکی با مشت زدن به پشتم خالی نکنی،من و لشتون و کلوم انقدر تو آموزش از رییس کتک خوردیم که آب دیده شدیم!

هانسل:برام مهم نیست...منو...بذار ...پایین!

هانسل:آها...یکم دیگه...رسیدیم!سلام لیدر!صبح بخیر!سلام و صبح بخیر رییس...

هری:ام...چرا داداشم رو کولته مایکی؟

لویی:هیع!شیطونی کرد تنبیهش کردی؟

Broken Demon #1Where stories live. Discover now