Part 95

2K 224 15
                                    


هری:حق با زینه!ما نمیذاریم بهت آسیب بزنه!

زین:چاکر زن داداش!

هری:خفه شو زین!

جرارد:نه!مشکل این نیست!الایژا کاری به من نداره,من فقط دلم براش سوخته!بیچاره باید خیلی گرسنه و ضعیف شده باشه,اومدم بپرسم که اگه میشه شما یه واحد خون بهم بدین که بدمش به الایژا!

لویی:آها...راستش....خب بانک خون ماله دیمنه و من هیچ اختیاری روش ندارم,تو این موقعیت هم نمیتونیم بریم بیرون سراغ بانک های خون بیمارستان ها ولی اگه بخوای میتونم شخصاً از دیمن بخوام.

جرارد:نه نه!الایژا ازم قول گرفت که سراغ دیمن نرم...ولش کن لیدر.مهم نیست!

لبخند کوچیکی زد و مهربون گفت:بازم ببینم چیکار میتونم بکنم,اگه کاری از دستم بربیاد حتماً انجام میدم!

لبخند بزرگی زدم و خوشحال گفتم:ممنون لیدر!شما بهترین لیدر دنیااین!

خوشحال ازشون خداحافظی کردم و برگشتم پیش نایل, الایژا رو تحویل گرفتم و باهم رفتیم تو محوطه!

تا غروب و تموم شدن تمرینم هیچی نگفت ، ساکت فقط نگاهم کرد و منتظر موند!

بعضی اوقات انقدر مظلوم میشد که یادم میرفت همون کسیه که شب قبلش میخواست شاهرگمو پاره کنه!

موقع شام نیومد داخل و خواست تو محوطه قدم بزنه و اون حالت غریب و مظلومش باعث شد برای بار هزارم بخوام گردن دیمن رو بشکنم!

بعد شام رفتم یه دوش گرفتم و وقتی برگشتم تو اتاقمون دیدم تایلر گوشه ی تختش چهارزانو نشسته و زل زده به الایژا که با جدیت داشت نگاهش میکرد!

تایلر:این حرفم میزنه؟

الایژا:ازش خوشم نمیاد!

آروم خندیدم و حولمو انداختم رو تختم و آستینامو زدم بالا...

جرارد:قرار نیست از همه خوشت بیاد دوست من!

تایلر:نه اینکه منم عاشق چشم و ابروتم...اییششش!این چرا عین ساموریاست جرارد؟

جرارد:بیخیال شو تایلر!بگیر بخواب,لیدر میگفت فردا تمرین سنگینی داریم!

تایلر:باشه خانم معلم,باشه!

وقتی تایلر خوابید منم دراز کشیدم که دیدم بازم الایژا اومد پایین تختم نشست!

جرارد:هی...واقعاً نیازی بهش ندارم!میتونی استراحت کنی!

الایژا:من نیازی به استراحت ندارم!

جرارد:ولی من دارم!بگیر بخواب که منم بتونم بخوابم!اینجور بهم زل نزن!

الایژا:ولی من باید نزدیکت باشم که مطمئن شم خطری تهدیدت نمیکنه,من قول دادم!

نفسمو فوت کردم بیرون...

Broken Demon #1Donde viven las historias. Descúbrelo ahora