با حلقه شدن دستش دور کمرم لبخند بزرگی زدم و با نیشخند زمزمه کردم:باز رفتی اون پشت؟بابا شب وول میخورم میوفتم روت ،استخونات میشکنه!
با خنده محکم پشت گردنمو بوسید و خندون گفت:خیلی بیشتر باید زور بزنی تا استخونام بشکنه,خوب ضد ضربه شدم!در ضمن....میشه بگی چی باعث شد فکر کنی که تو بیگ اسپونی؟
شیطون لبمو گاز گرفتم و سرمو برگردوندم سمتش و با نیشخند گفتم:کی همچین حرفی زدم؟من همیشه لیتل اسپون بودم و میمونم!
با خنده ی خوشکلی لبمو بوسید و دم گوشم زمزمه کرد :لیتل اسپونه من...مال منی هری...فقط من!
ذوق زده خواستم تأیید کنم که شکمم با چنان صدایی شروع کرد به غرغر کردن که برای چند لحظه هردوتامون مات موندیم!
با خجالت لبمو گاز گرفتم که لویی بلند زد زیر خنده!
لویی:من بدترین دوست پسر دنیام!
هری:نه نیستی!
لویی:هستم عزیزم!باید به فکرم میرسید که از دیروز چیزی نخوردی و با این حجم انرژی که از دست دادی بدون شک باید ضعف کرده باشی!من یه احمقم...باید به فکرم میرسید!
وقتی کنارم نشست رو تخت با اخم ریزی واسش چشم غره رفتم و آروم گفتم:به خودت حرف بد نزن!
همونجور با اخم نگاش میکردم که یهو نیشش باز شد و پرید سرم و محکم لبمو بوسید!
لویی:آخ خداااا! چرا انقدر شیرینی زندگی؟
با خجالت و ذوق لبخند کوچیکی زدم که با لبخند گفت:ولی واقعاً گفتم...باید به فکرم میرسید!
هری:و چرا به فکرت نرسید؟
با لذت خیره بهم لبخند کوچیکی زد و زمزمه کرد:وقتی کنارتم همه چیز برام بی معنی میشه...هیچ چیزی جز تو تو ذهنم نمیاد.انقدر حواسم پرت وجودت میشه که بعضی اوقات حرف زدنم یادم میره!
از لذت حرفاش گونم داغ شد و یه چیزی تو قلبم خودشو به در و دیوار کوبید!
لویی:خب!پاشو!
با تعجب نگاش کردم که خندون گفت:چرا اینجوری نگام میکنی نفس؟بلند شو دیگه!
هری:چرا باید ساعت چهار صبح از تختمون بیام بیرون؟
وقتی نیشش تا پشت سرش گشاد شد تازه فهمیدم چی گفتم!تختمون؟تو یه بی شرم به تمام معنایی هری!
بدون اینکه یه لحظه از اون انرژی که تو صورتش موج میزد کم شه,بلند شد و خیلی ریلکس و شیک منو زد زیر بغلش و بردتم تو حموم!
هر چقدر هم تلاش کردم بی خیالم نشد و مجبورم کرد باهاش دوش بگیرم!
تو عمرم هیچوقت تا اون حد خجالت نکشیده بودم و لپ های قرمزم باعث شده بود لویی حسابی از اون حموم بیست دقیقه ای لذت ببره!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...