Part 79

2.3K 251 8
                                    


با خوردن نور خورشید تو چشمم اخم ریزی کردم و خمیازه ی بزرگی کشیدم که تموم خستگیم باهاش در رفت!

قشنگ از خستگی بیهوش شده بودم و عین دو سه ساعتی که رو تخت بودم ،دقیقاً مثل یه جنازه گذرونده بودم و انرژیم رو پس گرفته بودم!

دیروز در عرض چند ساعت دقیقاً به اندازه ی کل متراژی که قرار بود توی کل عمرم بدوم ،دویده بودم!وقتی لیدر بهم گفت که تبدیل کردن نایل رو میسپره به من کلی خوشحال شدم!

نایل یه موجود همیشه خوشحال و خندون و پرانرژی بود که خوشت میومد یه جا بشینی و حرکات و رفتارشو تماشا کنی!

با میزان انرژی که تو نایل دیده بودم میدونستم وقتی تبدیل شه قراره خیلی بیشتر از قبل انرژیک باشه و دقیقاً حق با من بود!

وقتی تبدیلش کردم طولی نکشید که فهمیدم با یه بچه دبستانی بیش فعال که از قضا گرگینه هم هست طرفم!

از قبل، سرعت عمل و موذی بودنش رو دیده بودم و وقتی تبدیلش کردم و اونم پا به فرار گذاشت لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه حس میکردم که سرعتش و عکس العمل هاش داره سریع و سریعتر میشه!

واقعاً هیچ ایده ای نداشتم که چرا از دستم فرار میکنه ولی فقط میخواستم بس کنه...چون داشتم ریه ام رو بالا میاوردم!

لبخند کوچیکی زدم.درسته که دو تا بتای دیگه هم داشتم و رابطم هم باهاشون خیلی خوب بود ولی نایل...

انگار سرپرستیه یه بچه ی پنج ساله رو بعهده گرفته بودم و حسابی هم از بابتش خوشحال بودم چون همیشه عاشق بچه ها بودم!

چشمامو باز کردم و با دیدن نایل که روی قفسه سینم خوابیده بود یه متر پریدم هوا که یکم غرغر کرد و دوباره گرفت خوابید!

پس بگو چرا تموم طول خوابم رو حس میکردم بختک رومه!یه ذره با چشم ریز نگاش کردم و کتفش رو تکون دادم...

کلوم:نایل؟بیدار شو...نایل!

با غرغر یه سری اصوات نامفهوم از خودش درآورد و عین بالش بغلم کرد و دوباره گرفت خوابید و منم تو بهت و هنگ موندم...چطورمیتونست انقدر زود خوابش ببره؟!!

با نیشخند دو طرف کتفشو گرفتم و کشیدمش بالا که گردنش آویزون موند و بازم یه سری حرفای نافهوم زد.بالاخره که باید اذیت و آزار دیروزش رو جبران میکردم...اگه حرکتی نمیکردم خیال برش میداشت که کاری ازم برنمیاد!

برگشتم و به کمر خوابوندمش رو تخت که عین ژله با دهن باز رو تخت وا رفت و منم زدم زیر خنده!

جرارد:آه...لطفاً نه!

خیره به قیافه ی وارفته ی نایل آروم خندیدم و خندون گفتم:نگران نباش...از اون خبرا نیست،فقط میخوام یکم اذیتش کنم!

Broken Demon #1Where stories live. Discover now