وقتی جمعیت با لبخند های خوشحال و راضی کم کم ازمون فاصله گرفتن فقط من موندم و کلوم و اون دوتا دختری که با چشمایی که ازشون قلب میزد بیرون زل زده بودن بهمون!
یه ابرومو انداختم بالا و با یه چشم غره به کلوم گفتم:میخوای همینجوری لخت جلوم وایستی؟
نیششو باز کرد و اومد تایید کنه که اخمام رفت تو هم...اون دختری که با دوست دخترش بود داشت درسته قورتش میداد، این بی شرفه بی حیاهم عین خیالش نبود!
کلوم:امم...نه نه!الان...الان میرم لباسمو میپوشم...جایی نرو,الان میام!جایی نریا!
وقتی کلوم بدو بدو رفت یه چشم غره به کون سفیش که عین ژله میلرزید و نیش این دختره رو هی باز تر میکرد رفتم و دست به سینه و با اخم برگشتم سمتشون که دوست دخترش از ذوق یه صدایی از خودش درآورد و اون یکی هم سرشو انداخت پایین!
نایل:به چی زل زدی؟
ملودی:وایییعییی...خدددا!چقد بهم میاین!خیلی کنار هم خوب میشین...واییی...چقدر کیوتین شمااا!
متعجب ابرومو انداختم بالا و گفتم:داری در مورد من و کلوم حرف میزنی؟
ذوق زده دستمو گرفت و هیجانی گفت:آره دیگه!شماها کنار هم دیوونه کننده میشین!خیلی زوج جذابی هستین!آدم دوست داره درسته قورتتون بده!
نایل:جان؟تو مگه یکی از دوست دخترای کلوم نیستی؟
ملودی:دیگه نیستم!بودما...البته ماها...یعنی دوست دخترای قبلی کلوم هممون میدونستیم که هیچ کدوممون واسه کلوم یه رابطه ی جدی نیستیم چون هیچوقت به هیچ کدوم ما چیزی نمیگفت که ماها فکرشم بکنیم که بهمون علاقه داره!منم الان از ذوق دارم میمیرم چون عاشق اینم که دوتا پسر رو کنار هم ببینم,حتی اگه یکیشون دوست پسر سابق خودم باشه!
نایل:او..کی!
این یکی که کلاً رد داده!با اخم برگشتم سمت اون یکی که فکر میکرد هیز بازیش از زیر دستم در رفته و قرار نیست جوابی پس بده!
نایل:هی...دختره ی هیز!به چی زل زده بودی؟
ملودی:گفتم دیدتت!هی رفیق...این دوستم,جنی...بیچاره کلاً چشمش کج میره!دست خودش نیست!
یه چشم غره ی غلیظ واسش رفتم و گفتم:چشمت اگه کج هم هست درستش کن...اصلاً علاقه ای به تقسیم کردن چیزایی که ماله منه با بقیه ندارم!یه بار دیگه ببینم هیز بازی در آوردی میدمت دست هری!
جنی:من...من عذر میخوام!دیگه تکرار نمیشه,قول میدم!خواهش میکنم چیزی به رییس نگین!
وقتی دیدم چجوری با ترس زل زده بهم و منتظره تایید حرفشه آروم نیشخند زدم و سرمو تکون دادم که عین جت دوید سمت خروجی!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...