با گرفتن موضوع آروم خندیدم و خندون گفتم:آها!از اینکه بدون اینکه هری رو ببرم تو خلسه باهاش ذهنی صحبت کردم کف کردین!خب دلیلش همونیه که برادرم براتون توضیح داد.ولی همیشه و همه جا استثنا وجود داره بچه ها...برای داشتن همچین ارتباطی نیازی نیست حتما رنگ چشماتون قرمز باشه تا بتونین با بتاتون ذهنی صحبت کنین! برای بتاها و امگاها فقط یه کلید برای اینکار وجود داره...بالابردن تمرین و تمرکز!
مایکل:یعنی منم با داشتن تمرین بالا میتونم با بتاهام ارتباط ذهنی داشته باشم؟
لویی:نه همشون.بین بتاها معمولاً یکیشون ارتباط قوی تری باهات داره که نود درصد مواقع اولین بتایی هست که تبدیلش کردی ولی بازم استثنا هست,اون ده درصد!ممکنه یکی از امگاهاتون اونی باشه که بیشترین میزان ارتباط رو باهاتون داره!اصلا بعید نیست!
جرارد:چجوری باید همچین کاری انجام بدیم؟
لویی:چون بحث وقت گیریه بهتره بذاریمش برای فردا,برای امروز رو همون مشکل اول که خیلی هم همه گیر و زیاده تمرکز میکنیم!سرعت تبدیل شدن!
زین:شاید بعضی هاتون فکر کنین که سرعت تبدیل شدن اونقدرا هم مهم نیست و اینکه خیلی راحت قبل از وارد شدن به میدون مبارزه میتونین تبدیل شین ولی کاملاً دارین اشتباه فکر میکنین!سرعت تبدیل خیلی مهمه!ممکنه شرایطی پیش بیاد که مجبور شین سریع تبدیل شین وگرنه کارتون ساختست!
لویی:یا اینکه خیلی ناگهانی یه گرگینه از ناکجا بهتون حمله کنه!تو همچین شرایطی نمیتونین ازش بخواین که صبر کنه تا شما تبدیل بشین!البته شما میتونین خیلی مودبانه همچین درخواستی بکنین ولی متاسفانه قبل از اینکه بتونین جمله ی عاجزانتون رو کامل کنین تیکه و پاره میشین!پس واسه اینکه هرگز تو همچین شرایطی گیر نکنین و به فاک نرین بهتره همینجا یاد بگیرین که چجوری میتونین از پسش بربیاین!من یکم زیادی رکم...خانوما شرمنده!
اشتون:خب میشه بگین چجوری میتونیم همچین کاری بکنیم؟
لویی:اولاً,خسته نباشی,خدا قوت!دوماً،خیلی سادست!بذارین حیوون درونتون خودشو نشون بده.یه گرگ تو زندان قدرت حمله نداره!
اشتون و لوک که با همون مورد اول رفتن تو کما ولی بقیه انگاری داشتن میگرفتن که منظورم چیه!
اگه اون یه تیکه هم بهشون نمینداختم،حرصم رو دلم میموند میترکیدم رودم میریخت بیرون!
زین:وقتی تبدیل شدنتون زیاد طول میکشه دوتا مشکل بیشتر نمیتونه وجود داشته باشه!یک، شما بشدت زخمی شدین و دارین میمیرین!دو...شما وحشت زده این!میترسین که اگه تبدیل شین به کسی آسیب بزنین یا اینکه اگه بخواین تبدیل شین نتونین شیفت کنین و دوباره تبدیل شین و تو همون جسم گیر کنین!واسه هر دوتاش هم راه حل هست!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...