با چشم غرش بلند خندیدم و اشاره کردم که بیاد بالا.همراه زین و هری برگشتم رو ایوون و به الایژا که داشت با اخم ریزی از پله ها بالا میومد نگاه کردم.دوست نداشتم انقدر بهش آسیب بزنم ولی خودش ریسک مبارزه ی جدی باهام رو میدونست!
البته شانسش زده بود که بین جمعیت هری منم بود,اگه هری دخالت نمیکرد امکانش خیلی زیاد بود که نتونم خودمو کنترل کنم.
با یه نفس عمیق به بچه های باقیمونده ی توی محوطه نگاه کردم.تقریباً یک سومشون نبودن و بقیه هم هنوز از ترس تنشون میلرزید, مثل اینکه یکم زیاده روی کرده بودیم!
لویی:خیلی خب....میدونم ترسیدین,میدونم هنوز یکم تو شوک و هنگین ولی ازتون میخوام خوب به حرفهام توجه کنین...باشه؟
وقتی دیدم یکم اوضاعشون بهتر شده یه لبخند دلگرم کننده زدم و با لبخند گفتم:یه نفس عمیق بکشین و خودتونو شل کنین چون قرار نیست این اتفاق برای هیچ کدوم شما بیوفته!
وقتی یکم کنجکاوی به ترسشون غالب شد با لبخند ادامه دادم:جواب سوالتون خیلی سادست بچه ها!این اتفاق برای هیچ کدومتون نمیوفته چون شما هیچ کدومتون شرایط من و الایژا رو ندارین!تا جایی که من میبینم نه تنها توی پایگاه,بلکه توی کل گروه سزار هم خون آشامی به قدرتمندیه الایژا وجود نداره و گرگینه ی هم سطح من؟بنده خدا پدربزرگم بود که تا الان مورچه ها با استخونشم پودینگ درست کردن خوردنش!پس چی؟جای نگرانی نیست!من چهارچوب مبارزه ای که ازتون میخوام رو بهتون نشون دادم.نیازی نیست تا این حد بهم آسیب بزنین,در واقع نمیخوام در این حد بهم آسیب بزنین,ماها فقط یکم کنترلمون رو از دست دادیم,شما اصل مطلب رو بگیرین کافیه!
الایژا:اگه خوب دقت کرده باشین تو مبارزه ی من و لیدر,من تو هیچ قسمتش عقب نشینی نکردم,جز قسمت آخر که بخاطر آسیب های عمیقی بود که داشتم ولی نکته ی اصلی همونی بود که گفتم,هرگز...هرگز تو مبارزه با قوی تر از خودتون کم نیارین چون به محض عقب نشینی حکم مرگ خودتون رو امضا کردین,حالا هرچقدر میخواد اوضاع ناجور باشه! من بعد از سه قرن زندگی و دیدن و مبارزه با میلیون ها گرگینه و خون آشام,امروز برای اولین بار یه رقیب سرسخت تر از خودم داشتم ولی اگه کم میاوردم همون اول که همتون تو بهت بودین لیدر دخلم رو میاورد!قانون اول,نذارین هرگز ترستون به قدرت حملتون غلبه کنه!
لویی:قانون دوم، توی مبارزه یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بدین شاخ و شونه کشیدنه!رقیبتون رو تحقیر کنین,عصبانیش کنین !درسته که با عصبانی کردنش قدرتش رو چندبرابر میکنین ولی مهمترین داراییش رو ازش میگیرین,تمرکزش!
الایژا:نکته ی سوم توی مبارزه که نه تنها رو رقیبتون تاثیر میذاره,بلکه باعث وحشت و حواس پرتی بقیه دشمن هاتونم میشه!اونا با شما مبارزه نکردن و نمیدونن اوضاع از چه قراره و همین ندونستن براشون یه ترس و خلأ بزرگ ایجاد میکنه و تا حد زیادی رو تمرکزشون تاثیر میذاره,اون چیه؟
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...