کلوم:نایل؟مطمئنی امروز سرت به جایی نخورده؟حس میکنم داری شر و ور میگی!من چیکار به کون تو دارم!
یه کور سوی امید تو چشمام برق زد و ذوق زده رو زانو وایستادم و هیجان زده گقتم:یعنی نمیخوای منو بکنی؟
کلوم:نااایل!این چه حرفیه؟کی بهت گفته من قراره همچین کاری باهات بکنم؟اصلا چی باعث شد فکر کنی من خودم میخوام اینکارو باهات بکنم؟
نایل:خب...کسی که نگفت!یه چشم چرخوندم دیدم هرچی آلفا و بتا هست دارن باهم لاو میترکونن!
سرشو تکون داد و دست به کمر زل زد بهم...
کلوم:اگه منظورت رییس و لیدره که اون دوتا کاملاً جریانشون با بقیه فرق داره!کلاً جریان ارتباط گرگینه های آلفا با بتاشون خیلی پیچیده تر از این حرفاست!در ضمن,خودت داری میگی دارن دوتایی لاو میترکونن!این رابطه مثل چیزی که بین آدما هست نیست,اینجوری نیست که فقط یه گاز باعث میشه بتا تبدیل شه به برده ی جنسی کسی که گازش گرفته!این ارتباط بین گرگینه ها خیلی مهم و مقدسه و اصلاً اینطور نیست که هرکی دوست داشت با کسی که تبدیلش کرده بخوابه!تو فعلاً نمیخواد ذهنتو درگیر اینجور چیزا بکنی,درسته بتامی ولی قرار نیست من کاری باهات داشته باشم!بگیر بخواب!
تا بخوام چیز دیگه ای بگم با اخم یه بالش و پتو انداخت طرفم و گفت:گفتم بخواب نایل!از صبح دارم دنبالت میدوم...بذار یکم استراحت کنم،دو ساعت دیگه برپاست!
وقتی دیدم انقدر حرصیه و اگه حرف دیگه ای بزنم باعث میشه بیاد دهنمو جر بده ساکت شدم و مثل یه پسر خوب دراز کشیدم.
دستمو گذاشتم زیر سرم و زل زدم بهش که روبه روم رو یه تخت یه نفره خواب بود,یه تخت دیگه هم بالاسرمون بود که یه نفر عین خرس روش خواب بود و از سر و صدامون تکون هم نخورده بود!
کلوم:دیگه چته؟چرا زل زدی بهم؟
بعد اون ریدن چند لحظه پیش خدایی خیلی ضایع بود میگفتم میخوام بیام ور دلت بخوابم!
یعنی خودمم بهش فکر میکردم از خودم ناامید میشدم ولی یه چیزی عین خوره تو تنم بود و نمیذاشت آروم بگیرم و تنها چیزی که تو ذهنم میچرخید این بود که باید برم پیشش!
کلوم:نایل؟چی شده...خوبی؟
بیچاره با چشمای قرمز نیم خیز شده بود و زل زده بود بهم تا بفهمه دردم چیه که کپمو نمیذارم!
یه ذره عذاب وجدان گرفتم...تو یه روز دهنشو سرویس کرده بودم,تازه خودمم از لویی خواسته بودم که کلوم تبدیلم کنه!
نایل:چیزی نیست...بگیر بخواب!
یکم بهم زل زد و شونه هاشو انداخت بالا و دوباره دراز کشید!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...