Part 116

2K 204 20
                                    


شلوارمو به زور کشیدم بالا و یکم بپر بپر کردم تا قشنگ تو تنم کیپ شه,زیپمو کشیدم بالا که هری با نیشخند از کنارم رد شد و یه سیلی محکم زد زیر کونم که کونم جز گرفت!

همونجور که کونمو میمالیدم رفتم سمت حموم و خندون گفتم:باز تو حشری شدی؟بابا درد میگیره,آرومتر عزیز دلم!

با لبخند ملیحی در حمومو تو صورتم بست و گفت:حقته!وقتی شلوارت انقدر تنگه که کونت قلوپی زده بیرون,دم کونی زدن نداره؟تازه شانس آوردی وقت نداریم!

با خنده ولو شدم رو تخت و شیطون,خیره به در حموم گفتم:خوب شیطون شدیا...حالا چرا باز رفتی تو حموم لباس میپوشی؟

هری:تو خودت نمیدونی چرا؟

نیشمو باز کردم و خندون گفتم:خودت الان گفتی وقت نداریم!

هری:من برام مهمه که سر وقت برسم به تمرین صبحگاهی...تو؟فکر نکنم!

بلند خندیدم و سرحال گفتم:خوب شوهرتو میشناسی ها!

وقتی ساکت شد و ضربان قلبش رفت بالا با ذوق از رو تخت پریدم پایین و خودمو پرت کردم تو حموم و با دیدن صورت قرمزش عین خر حال کردم!

لویی:ای جووون!من قربون اون خجالت کشیدنت...هولی شت!فاک!

با چرخیدن چشمم از صورتش رو کونش و دیدن اون شورت سفید,با قلبهای صورتی و کوچولو ،کلاً رم کردم و سیستم عصبیم بهم پیچید!

عین پلنگ پریدم سرش و رو زانو سریع چسبیدم بهش.دستامو دور رون هاش حلقه کردم و لپمو به کون نرم و خوشکلش فشار دادم و عین چی واسه خودم ذوق کردم!!

هری بچمم از یه طرف خجالت کشیده بود ,از طرف دیگه خندش گرفته بود و این وسط نمیدونست باید چیکار کنه!فقط داشت تلاش میکرد که منو از خودش جدا کنه و شلوارشو بکشه بالا!

هری:لویی...لویی بیخیال!داره دیر میشه...بیخیال پسر!لویی بچه ها منتظرتن!حسشون نمیکنی؟

میدونستم حق داره ولی دلم نمیومد بیخیال اون تیکه جواهر بشم.تهش هم واسه دلخوشیم یه گاز از کونش گرفتم و با خنده ولش کردم!

هری:آیی!لویی!

لویی:جون دلم؟ بپوش بپوش تا نیومدم سراغت!

تا حرفمم تموم شد,هول شد و سریع یه کوچولو کونشو مالید و شلوارشو کشید بالا که خندم گرفت!بدجوری ازش زهر چشم گرفته بودما!

یه چشم غره واسم رفت و گفت:حیف وقت نداریم وگرنه بهت نشون میدادم کی از کی زهر چشم میگیره!با اون کونت!

با خنده و شیطنت کمرمو قوس دادم و یه نیم نگاه به کونم انداختم و شیطون گفتم:کون من؟من که کون ندارم!یه کون کوچولو دارم...چشمت تو همینه؟

Broken Demon #1Where stories live. Discover now