♥11⛓️

937 71 20
                                    


❤متین❤

چند روزی از ملاقاتیمون با داداش امیر میگذشت و اون بهمون اطمینان خاطر داد که حتما برای یکی دوهفته ام که شده میارتمون بیرون!

توی حیاط درحال قدم زدن با امیر بودیم که با قرارگیری دستش روی شونه ام ترسیده به اطراف نگاه کردم و خب حق بدید که احتیاط کنم!:/

دم گوشم گفت:
رفتیم بیرون میریم خونه من هوم؟!:)♡

سری تکون دادم و گفتم:
باشه ولی باید قبلش به خانواده ام سر بزنم و بگم که حالم خوبه!:)

سری تکون داد و گفت:
میخوام باشگاهم بریم و خوب همه جاش رو بهت نشون بدم!:)

با لبخندی دندون نما ابراز خوشحالی کردم!^_^

بعد نشستنمون روی نیمکت رو بهم گفت:
اون یارویی که ناقصش کردم فعلنا نمیخواد رضایت بده و خب حدس میزنم میخواد یه چیزی بیشتر از دیه بگیره که من به نوید گفتم به هیچ وجه راضی نشه!:/

نگران نگاهش کردم و گفتم:
اگه یه روزی من آزادشم و تو اینجا بمونی...نمیتونم دوریت رو تحمل کنم امیر!:(:/♡

خندید و موهام رو نوازش کرد و گفت:
نترس نوید کارش درسته بالاخره برای همیشه میارتمون بیرون!:)♡

سری تکون دادم و گفتم:
امیر!♡

نگاهم کرد و گفت:
جانه امیر!♡

لبخندی روی لبام ظاهر شد و گفتم:
بیرون اینجا بهم کمک میکنی یه کاری پیدا کنم؟!:)

یهو اخماش تو هم رفت و گفت:
تو حق نداری جایی دور از من کار کنی!:/♡

متعجب نگاهش کردم که ادامه داد:
منظورم اینه که توی باشگاه خودم کار میکنی!:)♡

ریز خندیدم که محکم بغلم کرد و قربونم رفت و گفتم:
مرسی امیرم!:)♡

گوشم رو بوسید و گفت:
فدات پسرم!:)♡

خندیدم که ایندفعه بلند شد و دستام رو به سمتی کشید...
وارد سرویس شدیم و در یکیشون رو باز کرد و خیلی سریع من رو به در
بسته اش چسبوند و خیره توی چشام گفت:
وقتی میخندی نمیتونم خودم رو در برابرت کنترل کنم بیبی بوی!:)♡

خیره روی لبام آروم لبام رو بین لباش گرفت و رفته رفته سرعت بوسیدنش رو بالا برد!♡_♡

هیجان و دوست داشتن به نقطه ی اوجش رسیده بود!♡

تا مرز خفگیم بوسید و حرکات لباش ماهرانه و خیلی داغ بود!♡_♡

خواست سرش رو توی گردنم فرو ببره که با آهی دستم رو روی سینه اش گذاشتم...
خیره توی چشام منتظرم موند که گفتم:
یکی متوجه میشه برامون بد میشه!:(

روی پیشونیم رو بوسید و گفت:
وقتی پیشمی از چیزی نترس عشقم!:)♡

دلم نیومد بعد حرفش نبوسمش...
روی گونه اش رو بوسیدم که با انگشت پیشونیم رو هول داد عقب و گفت:
دیوونه ی دوست داشتنی!:)♡

L❤VE in the cageWhere stories live. Discover now