❤نوید❤
وقتی چشم باز کرد احساس ضعف داشتم.
سهیل کنارم خواب بود.
به صورت رنگ پریده اش نگاهی انداختم.
میتونستم حدس بزنم که چقدر ناراحتی کرده و بیخوابی کشیده بخاطر حالم!
روی گونه اش نوازشی کرد که متوجه ی اشک خشکیده ی روی صورتش شدم.
بغض به گلوم چنگ زد و بهش نزدیک شدم و سرم رو روی بالشتش و مقابل چهره ی خسته اش کذاشتم و روی چشمش رو آروم بوسیدم.
دستم رو سمت مو های بلندش بردم و نوازششون کردم و نرمیشون رو حس کردم و لذتی زیر پوستم به ادامه ی کارم تشویقم کرد!اونقدری مو هاش رو نوازش کردم که تکون آرومی خورد و چشم باز کرد.
با دیدنم لبخندی زد و مچ دستم رو گرفت و کف دستم رو بوسید و گفت:
نمیگی سهیل اگه یه لحظه چشات رو نبینه از غصه دق میکنه؟!چطور تونستی سه روز ازم دریغشون کنی؟!اونقدری معصومانه حرف هاش رو زد که بغضم بیرون زد و قطره اشکی از گوشه ی چشمم چکید!
با دیدن اشکم سریع بغض کرد و دستش رو سمت صورتم آورد و وقتی اشکم رو پاک کرد به گریه افتاد و لب زد:
گریه نکن قربونت برم...هق...گریه نکن تاج سرم...هق اگه مرده من درد بشه و بباره من باید سر بزارم و بمیرم...لبخندی به دلبره زندگیم زدم.
دست هام رو پشتش بردم و به سینه ام فشردمش که هق هق هاش عین پسرک بی پناهی اوج گرفت.
روی مو هاش رو عمیق بوسیدم و لب زدم:
بار آخرت باشه کلمه ای مرگ رو توی ذهنت هجی کنی چه برسه بخوای به زبون بیاری...شیفهم شد؟!روی سینه ام رو بوسید و چشمی گفت که از دو طرف صورتش گرفتم و سرش رو بالا آورد و روی هر کدوم از چشاش رو بوسه ای زدم.
لبخندی با عشق بهم زد و لباش رو به لبام رسوند که با عطش شروع به بوسیدنش کردم!اونقدری تشنه اش بودم که ندیدم گاز گرفتن از لباش زخمی روی لبش به جای گذاشت.
ندیدم چجوری دل از لباش کندم و روش خیمه زدم به گردنش حمله کردم و با دندون هام به جون گردنی که توی این مدت هیچ مارکی روش نبود افتادم!بعد از درست کردن یه مارک به رنگ لخته ی خون و بنفش تاریک بوسه ای روش زدم.
پسرکم با چشای خمار بهم خیره شد.
دستش رو سمت عضوم برد.
میدونستم خیلی مقابلم بی دفاعه و سریع وا میده!
تکخنده ای به نیازی که سریع زیر پوستش روشن شده بود زدم و روی سینه اش رو از روی پیرهنش بوسیدم و لب زدم:
اول باید برام دلیری کنی عروسک مو بلندم و هر وقت ازت راضی بودم میدمش بهت هوم؟!با لبای آویزون نگاهم کرد اما سریع جاهامون رو عوض کرد و روی ربام رو بوسید و لب زد:
حالا کجاش رو دیدی...جوری برات میخورمش که تا خوده صبح نخوای از توم بکشی بیرون مرده من!به تهدیدش خندیدم که بوسه ای به گردنم زد و گاز هایی از استخون باریکش گرفت که به باسنش سیلس زدم و تخم سگی نثارش کردم.
مستانه خندید و بوسه هاش رو سمت سینه هام برد و وقتی گازی از نوک سینه ام گرفت نالیدم اما از درش خوشم اومد.
رفته رفته بوسه هاش و مکیدن هاش به پایین تنه ام رسید و وقتی گازی از روی شلوارم از عضوم گرفت کمرم از روی تخت بلند شد!سریع شلوارم و لباش زیرم رو از پاهام کند و تای یه حرکت کل عضوم رو وارد دهنش کرد که از لذت خندیدم و از مو هاش چنگی گرفتم و لب زدم:
توله سگ سکسی!خندید و مک به سر عضوم زد و اومی کشید!