❤متین❤
همینطور به سمت میومد...
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون...
ترسیدم؟!
نه بابا واسه چی آخه؟!
اون امیره...
همونی که قلبم داره به کنارش بدون واکنش نشون میده!♡با برخورده پشتم به دیوار...
مشتام رو جلوی بدنم نگه داشتم...
بهم چسبید و با برخورد دستام به سینهای برجسته اش و حس پوست داغ و هوس برانگیزش...
چشام روی هم اومد و آب دهنم رو قورت دادم...خندید و گفت:
نترس جوجو خوشگله...نمیخوام بخورمت که!:)♡بعد نزدیک گوشم زمزمه کرد:
میخوام بهت حال بدم...بهم حال بدی!:)❤❤امیر❤
مشتاق بدست آوردنش بودم...
وقتی دم گوشش زمزمه وار درخواستم رو گفتم یهو...
با مشتاش هولم داد و گفت:
امیر برو عقب...خندیدم و خمار توی چشاش خیره شدم که اونم خیره توی چشام موند...
آروم دستام رو روی پهلوهاش گذاشتم و از زیر لباسش رد کردم...
با حس دستام بدنش لرزید که باعث پوزخندم شد!:)♡از بازوهام چنگی گرفت و گفت:
امیر...لبام رو نزدیک لباش بردم که خیره شد بهم...
دستام رو لای پاهاش هدایت کردم...
با رسیدن بین پاهاش عضوش رو آروم فشاری دادم که...
فشار انگشتاش رو روی بازوهام بیشتر کرد و گفت:
آههه...امیررر!:(جوونی کشیدم و گفتم:
قربونت برم سکسی من!♡_♡سرم رو توی گردنش فرو بردم...
شروع به مک زدن کردم...
بازم تقلا کرد که مچ دستاش رو روی دیوار قفل کردم!♡عمیق تر مک زدم و بوسیدم...
سرخ شده بود و با آه صدام میکرد!♡دستم رو زیر پیرهنش بردم تا از توی تنش در بیارم...
مقاومت کرد...
عصبی توی چشاش خیره شدم و گفتم:
تمومش کن متین...من امیرم...بفهم میخوامت...دوستت دارم!:(:/❤اشکاش!
روی صورتش رو خیس کرد و گفت:
باید حدس میزدم...تو فقط من رو برای...یهو راهش رو کشید بره که...
عصبی تر از مچ دستش گرفتم و به سمت خودم کشیدم و گفتم:
چرت نگو من هوس باز نیستم...من عاشقتم...مچ دستش رو از دستم کشید بیرون و گفت:
تو از من استفاده میکنی...تو من رو برای خالی کردن خودت میخوای...من سکس نمیخوام...من...یهو نتونستم از شدت عصبانیت و اینکه داشت درموردم چرت میگفت و من رو یه عوضیه سو استفاده گر فرض کرده بود خودم رو نگه دارم و...
سیلی نسبتا محکمی توی صورتش زدم!:/قلبم درد گرفت...
ولی باید میزدم تا بفهمه چی ور میزنه!:/صورتش به جهتی پرت شد و دستش رو روی صورتش گذاشت و هیعی از ترس کشید!:/
بعد اینکه دستش رو از روی صورتش برداشت متوجه خونریزی بینی اش شدم...!:/