♥19⛓️

759 53 15
                                    

❤امیر❤

قبل رفتن به پارتی شبانه...
دست متین رو گرفتم و رفتیم یه پاساژ پر از لباسای اسپورت و چند ست پیرهن و شلوار آدیداس گرفتیم...
برای لباس مهمونی هم دو تا شلوار مشکی و دو تا پیرهن نایک مشکی و قرمز گرفتیم...
قرمزه رو برای متین گرفتم...
خب خیلی به متین و رنگ گندمی پوستش قرمز میومد!♡_♡

اون خجالت میکشید که من دست تو جیبم میکنم ولی برام مهم خوشحالیش بود و از این به بعد باید براش سنگه تموم بزارم!☆_☆
اون داشت عشق رو بهم میداد و این خرجا در برابرش هیچ بودن که!:)♡

بعد پوشیدن لباسای مهمونیمون...
سوار ماشین لامبورگینی قرمزم شدیم...
خیلی همه روش کراش داشتن و حتی سامی هم با اینکه بچه مایه دار بود بهم بابت داشتن چنین ماشینی حسودی میکرد!

تقریبا نزدیکای خونه سامی بودیم که متین نگران نگاهم کرد و گفت:
امیر؟!:(♡

ماشین رو جلوی خونه ی سامی پارک کردم و بهش نگاهی کردم و گفتم:
متین نگران چی هستی؟!میخواییم خوش بگذرونیم دیگه!:)♡

سری با لبخند تکون داد که صورتش رو بوسیدم و گفتم پیاده شه...
بعد پیاده شدن دستش رو گرفتم و به سمت دروازه مشکی خونه رفتیم...
در نیمه باز بود چون بخاطر صدای موزیک ممکن بود صدای آیفون رو نشنون!

بعد ورودمون به حیاط از پلها بالا رفتیم...
دم در ورودی خونه نازنین رو در حالی که خیلی شیک و پیک کرده بود دیدیم...
با لبخندی اومد سمتمون که باهاش دست دادیم و گفت:
خوبین بچها؟!:)♡

با لبخند سری تکون دادیم که گفتم:
ساسان و بقیه کجان؟!:)♡

سری تکون داد و گفت:
داخلن...ساسان فقط یکم شاکیه بابت سرو مشروب اینجا...هنوز عادت نکرده بچم!:/

پوزخندی زدم و گفتم:
اون طبیعیه این ماییم که خرابیم!:)

نازی بعد حرفم قهقه زد...
متین دلخور نگاهمون کرد و گفت:
بچها شما که نمیخوایین مست کنین؟!:(:/

نازی شیطون نگاهم کرد و گفت:
امیر وقتی مست میشه خیلی خواستنی تر میشه!:)♡

با انگشت زدم به پیشونیش که شاکی گفت:
هی دردم اومد!:/

بعد ورود به خونه با جمعی از دختر پسرا و دوستای قدیمی روبرو شدیم...
همه جور آدمی پیدا میشد با هر غریزه ای!
ساسان اومد سمتمون و با لبخندی باهامون دست داد...
سعید و ساعد هم اومدن...
با اومدن سامی لبخندم جمع شد...
با پوزخندی باهام دست داد و گفت:
چخبرا رفیق؟!:)خوش اومدی...فکر نمیکردم بیای!:)

سری تکون دادم و گفتم:
من آدم کینه ای نیستم!:/

سری تکون داد و سر تا پای متین رو برانداز کرد که دست متین رو بیشتر فشردم و گفت:
شازده کوچولوت خوشتیپ کرده...میخواد غیر تو مخ کیا رو بزنه؟!:)

L❤VE in the cageWhere stories live. Discover now