👼آنیل👼
وقتی کمی از توی جام بلند شدم با دستش روی شکمم فشار کوچیکی وارد کرد و گفت:
فقط دراز بکش و لذت ببر همسر کوچولوم...باشه؟!لبخندی به حرفش زدم و با چشای خماری بهش چشم دوختم.
وقتی قسمت داخلی رون هام رو خیس بوسید بدنم مور مور شد و از لبام گازی گرفتم و جیغ خفه ای کشیدم.
روی نافم رو بوسید و دوباره جوری که به شکمم فشاری نیاد روم خیمه زد و با لبخند جذابی گفت:
آنیلم اینجوری نفس کشیدن برات سخت میشه با این شکم...اگه میخوای انجامش بدیم باید جاهامون عوض بشه...هوم؟!با ناز سری تکون دادم و گفتم:
اوهوم...باید روی شکم آقاییم بشینم...خندید و از بازوهام گرفت و آروم بلندم کرد و خودش هم بعد درآورد لباس هاش روی تخت دراز کشید.
باز هم کمکم کرد تا روی شکمش بشینم.
دست هام رو روی سینه هاش گذاشتم تا تعادلم رو حفظ کنم.کاندومی داد دستم و گفت:
میتونی بزاریش عزیزم؟!لبخندی زدم و با چشمکی گفتم:
چشممم...مرد من!لبخندش عمیق تر شد.
دستم رو بردم پشت و عضوش رو میون انگشت هام گرفتم و کاندوم رو روش کشیدم.روی پهلو هام رو نوازش کرد و گفت:
میخوای خودت انجامش بدی یا خودم آروم آروم پیش برم نباتم؟!