👼147🌙

135 13 0
                                    


👼آنیل👼

وقتی فشار انگشت هاش روی عضوم بیشتر شد جیغ خفه ای کشیدم.
از دو طرف صورتش گرفتم و سرم رو بالا بردم و لباش رو عمیق بوسیدم.

میون بوسه هامون صدای خنده های مردونه و جذابش خفه شد.
نمیخواستم از لباش دل بکنم.
نمیتونستم عقب بکشم.
گرما و نیاز تموم بدنم رو گرفته بود.

دستش رو پشت سرم گذاشت و کمی سرم رو عقب کشید و با لبخندی گفت:
قرار بود شیطونی نکنی وروجک...هوم؟!

با ناز لبام رو غنچه کردم و گفتم:
اصلا فکر کن ویارم خودتی...میخوامت...زوددد...

از چونه اش گرفتم و لبام رو چسبوندم رو لب پایینش و لب زدم:
نمیشه پسر کوچولوی من...دکترت گفته سکس برای خودت و بچه هامون خطرناکه!

با لبای آویزون و بغض کرده نگاهش کردم.
لبخندی زد و کمی رفت پایین و روی شکمم رو بوسید و به چشام چشم دوخت و گفت:
لوس من خب فقط سوراخ کوچولوت نباید دست بخوره...همین!

اخمی کردم و گفتم:
خب من همون رو میخوام دیگه!

دست سمت کش شلوارم برد و آروم پایین کشیدش و بعد درآوردن لباس زیر توری شکلم اومد بالاتر و پشتم دراز کشید و روی دوشم رو بوسید و گفت:
حواسم بهت هست عروسک...یه کاری میکنم کیف کنی...

لبخندی زدم و سرم رو برگردوندم سمتش و روی صورتش رو با صدا بوسیدم.

خندید و از روی شقیقه ام شروع کرد به بوسیدن تا روی گردنم و انگشت هاش رو روی مقعدم حس کردم.

شروع کرد به گردوندنشون دورش که خودم رو بیشتر بهش چسبوندم.

👼Boy of the moon🌙Donde viven las historias. Descúbrelo ahora